درون فنجان من چیست؟
- 04 مهر 1402
- admin98
- 2 نظر

درون فنجان من آن چیزی خواهد بود که بیشترین تمرکز و انرژی ام در لحظه حال به آن گره خورده است. تصور کنید در حالیکه فنجانی قهوه در دست دارید ، فردی از راه میرسد و به شما برخورد کرده و باعث میگردد که قهوه از فنجان بیرون پاشیده شود .
چرا از فنجان تان ، قهوه بیرون ریخت؟! زیرا فنجان حاوی قهوه بود. بنابراین وقتی که زندگی به شما تنه میزند و باعث میشود تکان بخورید. آنچه درون شماست، بیرون میریزد. از خودتان بپرسید ؛ درون فنجان من چیست؟
وقتی که زندگی خشن میشود و به شما تنه میزند،چه چیزی از شما بیرون افکنده میشود؟
شادی، سرخوشی، شکرگزاری، آرامش، فروتنی؟
یا خشم ، تندی، ناسزا، واکنش های خشن؟……
بنابراین آنچه که در درون شماست، از شما به بیرون می ریزد. درک این نکته به انسان کمک می کند که بجای جنگ با خود و اطرافیان، بر روی ریشه وجود خود کار کند و به صورت اصولی و واقعی گره های درونی را باز کند.
نور حضور در لحظه حال
ما یک فنجان چای را مینوشیم. اما نمیدانیم که فنجانی از چای مینوشیم. ما با شخصی که به او عشق میورزیم مینشینیم. اما نمیدانیم که او آنجا است. و ما پیادهروی میکنیم، ولی ما واقعاً پیادهروی نمیکنیم. ما جای دیگری هستیم، که درباره گذشته یا آینده فکر میکنیم. اسبِ انرژیِ عادت خودمان ما را به موازات آن حمل میکند. و ما اسیر خودش هستیم. ما به آن نیاز داریم که اسب خودمان را متوقف کنیم و آزادی خودمان را باز بستانیم. ما به آن نیاز داریم که نور حضورِ در لحظه را بر هر آنچه که انجام میدهیم بتابانیم. بدین ترتیب تاریکی فراموشکاری ناپدید خواهد شد.
استاد ذن نیوجن سنزاکی می گوید:
تو همچون این فنجان
پُر و لبریز از افکار و عقایدی.
چطور میتوانم خرد و حکمت را به تو نشان دهم
تا زمانیکه قبل از هر چیزی
فنجانت را خالی نکنی؟
فنجان زمانی مفید است که خالی باشد
ذهنی که پُر از باورها، پُر از ادعاها و نقل قول هاست. صرفاً یک ذهن تکراری است. برای فرار از ترس ، ترس خالی بودن ،
ترس از تنهایی
ترس راکد شدن
و ترس نرسیدن به جایی یا چیزی
ترس توفیق نیافتن
همچنین ترس چیزی نبودن
ترس چیزی نشدن..
به طور حتم یکی از علت هاست.
چرا ما این چنین مشتاقانه و حریصانه به جمع کردن باورهای بیرون از خود می پردازیم؟
و آیا با پذیرش این باورهای دیگران به خودشناسی نائل می شویم ؟
اینکه ما از قبل انتخاب مان را کرده باشیم. به طور وضوح مانع خودشناسی ما می شود.
به عنوان پرده ای عمل میکند که ما از درون آن به خود نگاه می کنیم.
آیا میتوان بدون اعتقاد به خود نگاه کرد؟
اگر این باورهای ناخودآگاه را که هر کسی همچنان مشغول به جمع کردن آن است. به دور بیندازیم آیا چیزی باقی میماند که بر آن نظر کنیم؟
اگر ذهن آرام، ساکت و خالی باشد. آنگاه ذهن بدون همانندسازی قادر خواهد بود. به خود آن طور که هست نگاه کند.
بروس لی استاد بزرگ هنرهای رزمی می گوید:
ذهنت را خالی کن،
بی شکل باش، مثل آب؛
حالا آب را که درون فنجان
بریزی، تبدیل به فنجان میشود.
آب را درون بطری بریزی،
تبدیل به بطری میشود.
آن را درون قوری بریزی،
تبدیل به قوری میشود.
آب میتواند جریان داشته
یا در هم بشکند.
مثل آب باش، دوست من.
شستن ظرف ها
اگر هنگام شستن ظرفها فقط به آن فنجان چای که منتظر ماست فکر کنیم، و بنابراین سعی کنیم ظرفهای مزاحم را سریع از سر راه برداریم، آنگاه ما در حال “شستن ظرفها برای شستن ظرفها” نیستیم!
نه تنها این، بلکه در آن زمانی که در حال شستن ظرفها هستیم “زنده” هم نیستیم!
در واقع در حالی که آنجا جلوی ظرفشویی ایستادهایم. از درک “معجزه زندگی” نیز عاجزیم!
اگر ما نتوانیم ظرفها را بشوریم. احتمالاً قادر به نوشیدن چای خودمان نیز نخواهیم بود.
چون در حین خوردن آن چای نیز فقط به فکر چیزهای دیگر خواهیم بود. و از آن فنجان چای که در دست ماست آگاه نیستیم.
اینگونه به درون آینده کشیده میشویم. و حتی قادر به یک دقیقه زندگی کردن نیز نیستیم!
سخن پایانی:
شجاعت خالی بودن
همه ی آن چیزیست که برای
یگانگی با هستی نیاز داری.
آنها که پُر هستند، خالی می مانند
و آنها که خالی اند. سرشار می شوند.
این است ریاضیات خداوند…!
بسیار زیبا و تاثیر گذار ، سپاسگزارم ، عشق و نور بر شما
درود سپاس از شما دوست گرامی.