ذهن آرام چیست و چرا ما در زندگی به یک ذهن آرام نیاز داریم؟
- 14 اسفند 1401
- admin98
- 16 نظر

ذهن آرام ، همه آن چیزی است که در زندگی مورد نیاز است.اگر ذهن آرام باشد، بقیه مراحل در جای خود و بدرستی رخ خواهد داد. همانگونه که خورشید در طلوع همه چیز را فعال می کند، آگاهی از خویش نیز تغییراتی در ذهن ایجاد می کند. در نور خویش آگاهی پیوسته، انرژی ها بیدار میشوند و بدون نیاز به هیچ فشار طاقت فرسا از سوی شما ، معجزات (بیداری معنوی) رخ می دهند.
رابرت آدامز معلم معنوی می گوید:
چیزی درون شما است که شما را راهنمایی میکند.
او شما را زمانی که در سکون هستید،
زمانی که ذهن را خاموش و آرام کردهاید،
راهنمایی میکند تا بدانید چه کاری انجام دهید.
بودن در لحظه حال
آوردن ذهن به سکوت آسان است. شما به آن نیاز دارید. توجه را بر فقط یک چیز مبذول کنید. تا زمانی که ذهن شما به باران گوش فرا دهد او درباره هیچ چیز دیگری فکر نمیکند. شما به آن نیاز ندارید که تلاش کنید تا ذهن خودتان را ساکت کنید. شما فقط به آن نیاز دارید که راحتی اختیار کنید و به شنیدن باران ادامه دهید. هر چه که بتوانید طولانیتر اینطور کنید ، ذهن شما باز هم ساکتتر میشود.
نشستن مثل این در سکوت به ما اجازه میدهد که پدیدهها را همانگونه که آنها واقعاً هستند ببینیم. وقتی بدن راحت باشد و ذهن به آرامش برسد، ما میتوانیم به روشنی ببینیم. ما به ساکتی و شفافیتِ آب در دریاچه کوهستانی میشویم که سطح آرام او آسمان آبی بالا ، ابرها ، و قلههای محیط پرصخره را درست همانگونه که آنها هستند منعکس میکند.
خالی باش
خالی باش، ذهنت را ساکن و آرام کن. همین کافی است. هنگامیکه ذهن ساکن شود، نیروی خویش تجربه خواهد شد. امواج خویش همه جا را فراگرفته است. اگر ذهن در آرامش باشد آنها تجربه خواهند شد. زمانی که در مدیتیشن هستید، نیازی به مراقبت از خود ندارید. در مراقبه نیرویی برمیخیزد که زمین را به حرکت درآورده، خورشید را روشن کرده و ماه را درخشان میکند. اگر با آن نیرو هماهنگ شوید، کاری برای انجام نخواهید داشت چون همهچیز خوب و زیبا خواهد شد. آن نیرو بهگونهای از شما مراقبت میکند که شما نمیتوانید مثل آن عمل کنید. خالی بودن زندگیات را آزاد میکند.!!!
مشاهده ی شروع فکر
وقتی در حالت توجه کامل به سر می برید
کسی به نام مراقب ،متفکر،مرکز یا من وجود ندارد.
زیرا در حالت توجه کامل فکر شروع به پژمردن
و از بین رفتن می کند. اگر انسان مایل باشد
چیزی را به طور روشن ،واضح و دقیق ببیند
می بایست ذهنش بسیار آرام و بدون تمامی تعصبات ،فریب ها ،و تصاویر ذهنی قبلی باشد.
تنها در سکوت محض است که شما قادر
به مشاهده ی شروع فکر خواهید بود.
هنگامی که ذهن را در سکوت کامل قرار می دهید
و کاملا حضور ذهن دارید از خودتان سوال کنید
فکر از کجا می خواهد شروع کند؟
توجه به تنفس
هر نفسی آغازی ست و پایانش آغازی نو .
همین کافیست که توجه را بروی تنفس بگذاریم.
همین حالا به نفس کشیدنت نگاه کن ، کنترل نکن
خیلی آرام به رفت و آمد آن توجه کن ،آرام مشاهده کن…
توجهی به شلوغ کاری ذهن نکن، بگذار از قحطی توجه بمیرد…
اما نفس هست ، زنده و ساکت و آرام…
کریشنامورتی معلم معنوی می گوید:
برای فهم هر یک از مشکلات باید ذهنی بسیار آرام و ساکت داشته باشیم، به طوری که ذهن بتواند بدون تعبیر و تفسیر پندارها و یا نظریه ها و بدون هیچ تحریفی، به مشکل نگاه کند. این یکی از مشکلات ماست؛ زیرا اندیشه موجب انحراف شده است. هنگامی بخواهم چیزی را بفهمم، به چیزی نگاه کنم، لازم نیست در موردش فکر کنم، به آن نگاه می کنم.
به محض آن که اندیشیدن را شروع کنیم تا در مورد چیزی نظریه و عقید ه ای به دست آوریم، دچار انحراف شده ایم و از چیزی که باید بفهمیم دور افتاده ایم.
راز تمام اصوات هستی
موسیقی من (کُل) ، ذهن تو را آرام میکند
تا زمانی که قلب تو ، خودش را ملاقات کند
این است راز تمامی اصوات هستی…
ذهن همچو آب هست
اگر در تلاطم باشد ،
به سختی میتوان درون آن را دید.
اما اگر ذهن آرام باشد همه چیز شفاف خواهد بود.
ذهن به بیرون بچرخد
منجر به افکار و عینیتها میشود.
ذهن به درون بچرخد
خودش تبدیل به “خویش” میشود.
ذهن آزاد
هنگامی که ذهن مشغول نیست، از آزادی فوق العاده ای برخوردار است،زیبایی های بزرگی را می بیند،
ولی ذهن کوچک و متظاهر ما، ذهن حقیر و دست دوم ما همیشه مشغول به چیزی است، مشغول به دانش است، می اندیشد که این چیز یا آن چيز بشود؛
به حاصل کردن می اندیشد؛
مدام درگیر بحث و مجادله است؛
هرگز آرام نمی گیرد؛
هرگز یک ذهن آزاد و بی مشغله نیست.
هنگامی که ذهن فارغ از هر گونه مشغله است، از بطن آن فراغت هوش فوق العاده ای متبلور می گردد که فکر هرگز نمی تواند جوهر و محتوای آن را درک کند؛ آن را داشته باشد.
سرچشمه من را بجویید
وقتی ذهن آرام است همه خویش است. وقتی ذهن حرکت می کند، جهان بر میخیزد. پس سکوت درون را پذیرا باشید، تا خویش را در همه ی موجودات ببینید. دست از نگاه کردن با چشم بیرونی بردارید و چشم الهی تان گشوده خواهد شد. برای ساکت کردن ذهن، سرچشمه”من” را بجویید. به آنچه که نه می آید و نه می رود نگاه کنید و آن باشید. ذهن حرکت میکند فقط به این دلیل که به چیزی دلبستگی دارد. بنابراین از چیزی که برای ذهن محبوب است دوری گزینید. از دلبستگی ها کناره گیری کنید و عزم کنید که با ساکت کردن ذهن به آگاهی برگردید.
بگذار ذهن بخواب رَوَد ، تو بیدار بمان.
اکهارت تول معلم معنوی می گوید:
فقط هنگامی که در درون ساکت هستی
به قلمروی سکونی که صخره ها، گیاهان
و حیوانات در آن منزل دارند دسترسی پیدا می کنی.
فقط هنگامی که ذهن پُر همهمه تو آرام بگیرد،
می توانی به گونه ای عمیق با طبیعت ارتباط برقرار کنی
و به ورای آن احساس جدایی که از تفکر بیش از حد ناشی می شود، بروی. فکر کردن، مرحله ای از تکامل زندگی ست.
نکته:
هر که خالی تر است بصیرتر است
بصیرت محصول ذهن آرام
و نگاه بی قضاوت است.
دستاورد ذهن شلوغ
و گرفتار نیست…
اوشو معلم معنوی میگوید:
خواب آرام و بی رویا،
فقط از آن کسی است که:
از دیوانگی همه انواع ثروتها،
ثروت نام،
ثروت معنوی،
و ثروت دانستگی
ثروت چیزی و کسی شدن و …
رها شده باشد.
کسی که زندگی را به میدان مسابقه تبدیل کرده است،
و در هر مسابقه ای میدود،
تمام روز و شب خود را نا آرام میکند.
نا آرامی و تنش، سایه یک ذهن درحال دویدن است.
شب، فقط یک واکنش و میوه روز توست.
هرطور که روزت را میگذرانی، شب تو،
و خواب تو نیز ادامه ی همان است که در روز بوده ای .
بودن و حضور
آبی را درون ظرفی بریز
و آن را به شدت تکان دهید،
حال سعی کنید با دستتان آب را آرام کنید،
خواهید دید آب متلاطم تر می شود
ظرف را به حال خود رها کن،
آب آرام می شود.
ذهن هم اینگونه است.
خویش برتر
روح خودت استاد و راهنمای توست.
ذهن را آرام کن و به خویش برترت گوش بده.
یک ذهن ساکت و آرام قادر است ندای شهود
را به جای ترس بشنود.
صدای روح
صدای روح از هیچ جایی نمی آید.
از اعماق سکوت، از قلمرو ناموجود می آید.
صدا فقط زمانی می تواند شنیده شود
که ما کاملا آرام و متعادل باشیم.
تلاش نکن با ذهنت درک کنی.
ذهن محدود است.
شهودت را بکار بگیر.
بر چیزی که از ذهنت عبور می کند،
نه متمرکز شو و نه آن را سرکوب کن.
فقط نظاره کن چگونه افکار می آیند و می روند.
آگاهی پشت افکار
تنها زمانی میتوانی از فکر، رنج بکشی که خودت نیز یک فکر باشی، ذهن را آرام کن تا خودِ برترت در درون بیدار شود و به سطح آید،به جای آنکه افکار و احساساتت باشی، آن آگاهی پشت آنها باش. در این صورت هر فکر و احساسی که به سمت تو بیاید نمی تواند آرامشت را از تو بگیرید، چون تو همچون کوهی در وسط طوفان شده ای که محکم و استوار در مرکز باقی می ماند و از هیچ طوفان و سِیْلی تاثیر نمی پذیرد.
دیدن اصیل و واقعی
فقط یک ذهن کاملا آرام تصویر صحیحی از جهان به شما نشان می دهد،مانند آب آرام که تصویر درستی از جهان در خود نمایان می کند.پس اگر می خواهید تصمیمات درستی بگیرید:
ابتدا ذهنتان را آرام کنید تا بتوانید به صورت اصل و واقعی ببینید.
نه یک دیدن احساسی و ذهنی و شرطی شده.
فقط در سكوت كامل درونى حقيقت عيان ميشود. وقتي كه سطح رودخانه ساكن و بى حركت است،ستاره ها منعكس ميشوند، بنابراين وقتيكه ذهن آرام و بى جنبش است،ماهيت حقيقى خويش انعكاس ميابد.
نکته مهم:
تنها سِرّ و رازی که وابسته به ذهن نیست ،شاهد بودن و ناظر بودن است. افکار در حال عبور، تمایلات گذرا و خاطراتی که مثل ابری در آسمان پدیدار و ناپدید میشوند و تو ساکت نشستهای و آرام تماشا میکنی و واکنشی نشان نمیدهی. اگر بلافاصله واکنش نشان دهی ذهن فعال میشود.
واکنش تو مهم نیست ،خود فعالیت مربوط به ذهن است. شاهدی بیعمل بودن، فقط تماشا کردن، درست مثل آینهای که هرچه از جلویش میگذرد، تماشا میکند این بیداری است و این بیداری تو را به ورای ذهن میبرد.این مراقبهی حقیقی است.
هوش کیهانی
اضطراب و ترس و عجله،فورا ارتباطتان را با هوش کیهانی(ذهن کائنات)قطع می کند.
حتی اگر این عجله در مسیر معنویت برای شما رخ دهد، بزرگترین مانع راه است!
بدانید اگر شما در مسیر قلب خود ثابت قدم باشید، راه ها و دریچه هایی از خیر و برکت در بهترین زمان ، طبق زمانبندی الهی برای شما باز خواهند شد.
شما زمانی که آرام نشوید،به هیچ قدرت ،خرد ،یا آگاهی ای دست نخواهید یافت!
و همچنین آگاه باشید که ترس،قدرت را به ضعف تبدیل می کند.
شما فقط زمانیکه ذهن آرام است قادر به دیدن هستید،درست مانند این است که بگوییم،هنگامی قادرید به آنچه کسی میگوید گوش کنید که ذهنتان در حال وراجی و یاوهسرایی نباشد.
ورای نیک و بد
بنشینید و به خویشتن نگاه کنید
در ورای نیک و بد چه میبینید؟
در ورای ایده ها در ورای تفکرات
چه میبینید؟
کمی آرام شو .
به زندگی فرصتی بده که
در مسیر خود جاری باشد , بدون یاری
ذهن و تلاش تو . جهت دادن جریان رودخانه را متوقف کن.
ابتدا خودت باش
برای شروع شناخت خودت ، ابتدا خودت باش
و برای اینکه خودت باشی ، باید تصور این یا آن شدن را ،متوقف کنی
فقط ناظر باش . بگذار تا ماهیت حقیقی ات پدیدار شود
روشی برای تمرین روشن بینی وجود ندارد . پس ذهن ات را
با جستجو آشفته نکن
بیطرفانه به ذهنت نگاه کن . همین برای آرام کردنش کافی ست
تماموقت مشغولش نگه ندار . زیرا تفکر مدام ، ذهن را فرسوده میکند
اگر بر افکار ت ناظر باشی ، آرام میشود
آنگاه خلوص و قوت اش را باز می یابد
با هشیاری متوقف اش کن و “فقط باش”
وقتی ذهن ساکن شد ، میتوانی به فراتر از آن بروی.
صلح
تو در اصالت خود از خداوند جدا نیستی؛
در شخصیت از او جدا هستی.
وقتی نیروهای درون،
سلاحهای خویش را زمین می گذارند
و یکدیگر را در آغوش می کشند
مرتبه ای از آرامش و تعادل از راه میرسد
که در آن همه چیز در صلح است
آگاهی زمانی روی میدهد که ذهن شما آرام است،
ساکن و بی حرکت. تنها در آن زمان است که آگاهی،
به خوبی آشکار و متجلی میشود. بعد از آن
شما میتوانید هر کاری که میخواهید انجام دهید؛
حرکت کنید، برقصید، دیگر فرقی نمی کند.
همیشه در آرامش و سکوت هستید.
ذهنت را آرام کن
تفسیرهای ذهنت علت تمامی رنج های توست. صدایی که مدام داخل سرت با تو صحبت میکند تو نیستی؛ تو کسی هستی که به این صدا گوش میکند. راز خوشبختی، یافتن لحظه حال است؛ اما ذهن مدام از لحظه حال فرار میکند و انسان را به آینده و گذشته می برد. صدای ذهنت و صدای درون سرت صدای تو نیست. اکثر انسان های کره زمین برده ذهن خود هستند و به جایی می روند که ذهنشان آن ها را می برد. اگر فکر میکنی کنترل ذهنت را در دست داری، ده دقیقه به هیچ چیز فکر نکن و یا شاهد و ناظر جریان افکار باش. آیا میتوانی؟ کسی که کنترل ذهنش را در دست نداشته باشد آیا می تواند کنترل زندگیاش را به دست بگیرد؟ ذهنت را آرام کن تا صدای روحت را بشنوی و به منبع جهان هستی وصل شوی. ذهنت را آرام کن تا لحظه حال را دریابی.
آگاهیِ خالص
ذهن خود را پاک، صلح آمیز و ملایم کنید
سپس به بدن اجازه دهید آنچه را که میخواهد انجام دهد
هر چه ذهن آرامتر باشد، خود بیشتر میشود
و آگاهیِ خالص خود را از طریق شما ابراز میکند
تنها کاری که باید انجام دهید این است
که ذهن را آرام کنید.
کیفیت مشاهده
هر گاه توانستی چیزی را ببینی
و در نگاهت هیچ قضاوتی راجع به آن نباشد،
تو وارد کیفیت “مشاهده” گشته ای.
اگر بگویی؛ چه خوب یا چه بد!
چه بزرگ یا چه کوچک!
چه زشت یا چه زیبا!…
تو قضاوت کرده ای،
پس از کیفیت مشاهده خارج گشته ای.
در مشاهده، ذهن باید کاملاً آرام و در سکوت باشد.
سخن پایانی:
بصیرت تو زمانی
واضح و کامل میشود که بتوانی
درون قلبت را مشاهده کنی .
کسی که به درون خودش
نگاه کند بیدار میشود
و کسی که به بیرون از خودش
می نگرد دچار توهم است .
هستی در درون ماست
و در دلِ همه ی ما سخن میگويد
تنها كارِ لازم برای شنيدنِ صدایِ هستی،
ساكت تر كردن، كم سروصدا تر كردن
و آرام تر كردنِ ذهن است، با آرامش يافتنِ ذهن
ناگهان نغمه ی الهی را در درون خواهی شنيد
و به خود و منبع وجودت وصل خواهی شد.
بسیار عالی🌱🕊️
سپاس.
عالی بود..سؤالي دارم..ارتباط ذهن با نفس چیست؟
ایا انسان ذهنش را باید رام کند یا نفسش؟
چرا ادیان مفهوم ذهن را مورد بحث قرار ندادند و همیشه گفتند تنها حجاب بین انسان و خدا همان نفس است؟
ممنون ميشم جواب مفصل بدهيد.
درود . بنده با اندک آگاهی که از طزیق این پیج و مثنوی مولانای جان بدست آورده ام متوجه شدم که ذهن همان نفس است که مدام درون انسان حرف میزند و به قولی خرابکاری میکند . به نظرم دو نوع گفتگوی درونی داریم یکی از سوی ذهن یا نفس و دیگری شهود است . گفتگوی درونی که حال آدم را خراب میکند و انسان دچار ترس و اضطراب و خشم و حسد و … میکند همان گفتگوی نفس یا ذهن است که در نتیجه فکر کردن به آینده و گذشته است . و آن گفتگوی درونی که انسان را هدایت میکند و به انسان آرامش می دهد از سوی خود واقعی ما که همون روح ماست که به منبع اصلی نور و عشق و انرژی خداوند متصل است ،شهود است . که حالت دوم زمانی پیش می آید که ما در سکوت ذهن و یا در حالت بی نفسی باشیم و در لحظه حال زندگی کنیم . به امید آزادی واقعی همگیمان که همان آزاد شدن از نفس و ذهن مان است🌱🕊️
درود بر شما سمیه جان و ممنون بابت جواب کامل و خوبی که دادین.
درود جناب زرگانی بزرگوا، نَفْس به طور مستقیم با ذهن ارتباط داره، به عبارت دیگه ذهن، فضایی هست که نَفْس در اون میتونه ابراز وجود کنه، و خواسته ها و تمایلات بی پایانش رو طلب کنه، نکته جالب اینه اگه ذهنی نباشه، نَفْس هم وجود نخواهد داشت، چون نَفْس نیاز به ابزاری بنام ذهن داره، بنابراین سکوت و خاموشی ذهن مساوی است با پایان نَفْس،
انسان نخست باید ذهنش رو با افزایش هشیاری رام کنه و با آگاه شدن نسبت به جریان افکار به تدریج بر حسب تجربه و زندگی به ورای افکار بره،
یکی از نظریه ها این است که ادیان بر حسب زمانی که اومدند، چیزی که تونستند رو ارائه دادند و در اون مرحله اون بهترین کاری بود که می تونستند نشون بدن و نظریه دیگه این که ادیان بیشتر دنبال پیروان هستند نه بیداری افراد، چون اگه به خیلی از افرادی که همینک به عنوان قدیسان دینی نگاه کنید، اونها در حد چیزی که بهشون گفته شده رو ارائه و تفسیر می کنند و ذهئهای بازی ندارند، بلکه بیشتر اطلاعاتی رو حفظ کردند و همانها رو تکرار می کنند، و اما یک عارف و سالک بی ذهن که همه چیز رو در فضای حال و اکنون و زنده میبینه، از تمامی این حالات در طی تجربه و رنج های بسیار عبور کرده و با خویشتن حقیقی خود به یگانگی و صلح رسیده.
سپاسگزارم از توضیح کامل و عالی شما. و ممنون از پیج خوبتون ❤️ خدا را شاکرم که با این پیج آشنا شدم
ممنون از شما دوست خوبم.
ممنون از شما و توضيح خوبتان…بله زمانى كه زندگی در لحظه حال را تجربه کنیم نه نفسی می ماند و نه ذهن..هرچی که هست همان اگاهی محض و سروری مدام که از ارتباط عمیق انسان با خویش حقیقی نشآت می گیرد..ممنون از زحمات شما و این کانال فوق العاده خوب که معلوم است انسانهایی فرهیخته و عاشق آن را اداره می کنند.
سپاس از شما دوست خوبم و با آرزوهای آگاهی های والا برای شما.
عالی بود..ممنون ادمین عزیز..به امید گسترش اگاهی و بیداری.
برکت باشید.
خیلی عالی بود.جملات نابی درلابلای مقاله وجودداردکه سرشارازحکمت ومعرفت هستند.
درود سپاس از شما.
خیلی ممنون عالی بود
ممنون از شما