بازتاب خود یا بازتاب درون چیست و چرا جهان بازتابی از خود ماست؟
- 13 تیر 1402
- admin98
- 2 نظر
بازتاب خود به این معناست: رودخانه زندگی در بیرون است، اما سرچشمه آن همواره در درون است، من انعکاس خود را در هر کسی میبینم،من هر آنچه هستم، در دیگران بازتاب مییابد،این قانون هستی است.
جهان بازتابی از خود ماست،وقتی از خود بیزاریم، از همه بیزاریم .وقتی به همین که هستیم عشق می ورزیم، و تاریکی و روشنایی درون مان را در کنار هم می پذیریم، تمام جهان به نظر فوق العاده و دوست داشتنی می آید. زیرا ما با خود و وجودمان به صلح رسیده ایم و بازتابی از آن آرامش را در بیرون مشاهده خواهیم کرد.
سفر ما در این زندگی،سفری تنهاست. دیگران،صرفا آیینه هایی برای تماشای بازتاب خود ما هستند. اگر ما به درستی بتوانیم مساله را بشناسیم،پاسخ آن از درونش خواهد آمد. چرا که پاسخ هیچ گاه جدا از موضوع سوال نبوده است.
دیگران
سفر ما در این زندگی،سفری تنهاست. دیگران،صرفا آیینه هایی برای تماشای بازتاب خود ما هستند. افرادی که شخصیت و فعالیت هایشان بیشترین فشار را به ما وارد می کنند، عمدتا بزرگترین معلمان ما هستند. این افراد به عنوان آینه های ما خدمت می کنند و به ما می آموزند که چه چیزی باید در مورد خودمان آشکار شود. دیدن آنچه که ما در دیگران دوست نداریم، به ما کمک می کند تا در درون خودمان برای صفات و چالش های مشابهی که نیاز به بهبود، تعادل و یا تغییر دارند، عمیق تر نگاه کنیم.
چرا زندگی اینقدر آشفته و پُر هیاهوست؟
پاسخ: این زندگی نیست که آشفته است، تو هستی که آشفته ای. آن طوری که اکنون هستی، زندگی فریاد به نظر میرسد. زندگی یک آینه است، به سادگی تو را و هر چه هستی را منعکس میکند. زندگی یک آواز است، اما برای شنیدن آواز باید خودت آواز شوی، زیرا فقط همانند ،همانند را میشناسد، زندگی به خاطر تو اینگونه است. تو نابودش میکنی. آشفته اش میکنی، تحریفش میکنی.
وقتی نزد تو می آید به مانند آواز می آید، اما وقتی به تو میخورد به فریاد تبدیل میشود، زیرا تو یک فریادی. تو بیماری، مریضی، تکه تکه ای، کامل نیستی. آواز در درونت نابود میشود. خودت آواز شو و بعد کل زندگی به شکل آواز آشکار میشود. وقتی منفی نگری وجود ندارد. وقتی مثبت نگری، کل زندگی مثبت میشود. همه این آشوبها به خاطر تو اینجاست، به خاطر چشمان تو. به خاطر توقعات و انتظارات تو. به خاطر قلب تو است.
قلب تو لبریز از رنج و بدبختی و تاریکی شده است. نمیتواند چیز دیگری پیدا کند. بازتاب صدای خودت است. هر چه در زندگی ات رخ میدهد، بازتاب خود توست. پس، به جای باید نباید کردن و جیغ و داد بر سر زندگی، به جای اینکه انگشت اتهامت را به سمت زندگی نشانه روی، بیاموز با زندگی هماهنگ شوی و هارمونی پیدا کنی. هر چقدر لحظه های زیبا و وجدآور و شاد داشته ای، جمع آوری شان کن، گرامی شان بدار، زندگی شان کن. هر چقدر نسبت به شادی حساس تر شوی، شادی بیشتر به تو جذب خواهد شد، عشق بیشتر برایت رخ خواهد داد، مدیتیشن راحت تر نزد تو خواهد آمد. آنگاه زندگی نیایش میشود. آواز میشود. رقص میشود. جشن میشود. اما برای شنیدن این آواز تو باید قلبی شاد بیافرینی.
کارما
کارما این است:هر آنچه بدان میاندیشی،هر آنچه به زبان میآوری،هر آنچه انجام میدهی،هر آنچه میخوری، بر زندگیات تأثیر خواهد داشت. طبیعت انرژیهایمان را به ما باز خواهد گرداند. رنج ناشی از تصادف نیست. بلکه علتی دارد. کارما دستهای از فعالیتهائی است که در طول زندگی انسان شکل میگیرد. به عبارت دیگر ”کارما“ بازتاب فعالیتهای زندگی ماست. ”کارما“ بازتاب نه به معنای سرنوشت ”که امری خارج از کنترل ماست“ بلکه در مفهوم لفظی به معنای عمل است. به این معنا که همه وارث اعمال خود هستند، اعمال انسانها پناهگاه آنهاست، هر چقدر اعمال بد یا خوب باشد زندگی نیز بر اساس آن رقم خواهد خورد.
اکهارت تول معلم معنوی میگوید:
بدن دردمند نیاز دارد تا از شما تغذیه کند ، همه تجاربی که با انرژی او هماهنگ باشند ، هر عاملی که به هر شکلی، درد بیشتری تولید کند ، خشم ، ویرانگری ، نفرت ، غم ، ماجراهای عاطفی ، خشونت ، یا بیماری این بدن را تقویت می نماید. بنابراین هنگامی که بدن دردمند ، شما را تسخیر کند ، شرایطی را در زندگی برایتان پدید می آورد که بازتاب ارتعاش انرژی خود اوست تا بتواند از آن تغذیه کند. درد فقط می تواند از درد تغذیه کند ، درد ، نمی تواند شادی را فرو ببرد ، چون برایش غیر قابل هضم است.
بازتاب درون
هر آنچه که نمیتوانید باشید، مانع از بودن شما میشود. برای آزاد و مستقل بودن باید بتوانید «باشید» و دستیابی به این مهم مستلزم آن است که از داوری خود دست بکشید.
ما هنگامی که خود را مورد قضاوت قرار میدهیم، خود به خود نسبت به دیگران نیز پیش داوری روا میداریم و آنچه به دیگران میکنیم، به خود نیز میکنیم.
جهان، آینهای برای بازتاب درون ماست. هنگامی که بتوانیم خود را بپذیریم و ببخشیم، خود به خود میتوانیم دیگران را نیز بپذیریم و ببخشیم.
نکته:
میگویند اگر خالص و آرام باشید به بهشت میروید.
ولی حقیقت عکس آن است.
اگر شما چنین باشید، بهشت به سراغ شما می آید.
اگر به خودت عشق بورزی،
به دیگران عشق خواهی ورزید.
اگر از خود متنفر باشی،
از دیگران هم متنفر خواهی بود.
در روابط با دیگران،
این تنها خود تو هستی،
که در آینه بازتاب شده.
انعکاس درون
بدانید که دنیای «خارج» انعکاس واقعیت «درونی» شماست
واکنشهایی که نسبت به افراد نشان میدهید، چه عشق و چه نفرت،
بازتاب دنیای درونی شماست. آن چیز که بیشترین نفرت
را از او دارید، چیزی است که آن را بیشتر از سایر چیزها
در درون خود انکار میکنید. و آن چیز که بیشتر از بقیه چیزها
بدان عشق میورزید، چیزی است بیشتر از هر چیز دیگر
در درون خود آرزویش را دارید. . از آینه روابطتان برای تکامل خود راهنمایی بگیرید. هدف، خودآگاهی کامل است.
هنگامی که بدان دست یافتید، هر چیز را که طلب کنید، به طور خودکار برایتان فراهم است.
و هر چیزی را که دوست نداشته باشید، به طور خودکار ناپدید خواهد شد.
کریشنامورتی معلم معنوی میگوید:
دانستیم که عشق یک چیز ذهنی نیست.
تنها هنگامی که ذهن واقعاً و کاملاً آرام است؛
_هنگامی که دیگر در اندیشهی حصول چیزی نیست؛
_در طلب چیزی نیست؛
_تقاضایی ندارد؛
_چیزی را جست و جو نمیکند؛
_احساس تملک و تعلق ندارد؛
_رشک نمیورزد؛
_در ترس و اضطراب نیست؛
و …
خلاصه هنگامی که کاملاً ساکت است،
امکان تجلّی عشق وجود دارد.
هنگامی که ذهن دیگر چیزها و
محتویات خودش را به برون منعکس نمیکند؛
و در جستوجوی انعکاسات خودش نیست؛
هنگامی که در طلب احساسات؛
تمایلات و لذتهای بازتاب خودش نیست؛ و
هنگامی که اسیر ترسهای پنهان نیست؛
هنگامی که اسیر زندان عقاید و باورها نیست؛
هنگامی که به فکر ترضیهی(راضی کردن) خود نیست؛
تنها آن وقت است که امکان تجلّی عشق هست.
همواره بدنتان را از درون حس کنید
پیوسته با درون تان در ارتباط باشید و همواره بدنتان را از درون حس کنید
این وضعیت به سرعت زندگی شما را عمیق و دگرگون می کند.
هر چه آگاهی شما به درون بیشتر باشد،ارتعاشِ آن بالاتر می رود،
مانند چراغی که پُر نورتر می شود.
در سطح انرژی بالاتر،دیگر موارد منفی بر شما تأثیر نمی گذارد و شما وضعیت جدیدی را به خود جلب می کنید که بازتابِ ارتعاشِ بالاتر است.
کسانی که بسیار ناآگاه هستند:
منِ ذهنی” خود را از طریق بازتابِ آن در دیگران تجربه می کنند
هنگامی که پی می برید : به آنچه در دیگران واکنش نشان می دهید
در شما نیز هست ، نسبت به “منِ ذهنی خود ، آگاه می شوید.
در این مرحله شاید این نکته را هم درک کنید که آنچه را فکر می کردید، دیگران با شما می کنند ، در واقع کاری است که شما با دیگران می کنید و با این آگاهی ، دیگر از دیدنِ خود بصورت “قربانی” دست بر می دارید.
ذهن
مشکل اساسي ، خود ذهن است.
باقی مشکلات همه بازتاب ذهن هستند.
به طور جداگانه جنگیدن با تک تک مشکلات،
چیزی عایدت نمی کند . جنگیدن با بازتابها عبث است،
زیرا حاصلی جز شکست ندارد . شاخه ها را هرس نکن،
زیرا چهار شاخۀ دیگر به جای شاخۀ هرس شده سبز می شوند.
با هرس کردن شاخه ها ، درخت بیشتر رشد می کند.
اگر می خواهی چیزی را قطع کنی ، ریشه را قطع کن،
شاخه ها به خودی خود می خشکند .
ذهن ، همان ریشه است.
با مراقبه این ریشه را بیرون بیاور .
ناپدید شدن ذهن ، همان مراقبه است.
سخن پایانی:
زندگی سفری است از خود به خود….
هیچ چیز به اندازه دیدار خودت،
و دیدن بازتاب خودت،
نمی تواند در هستی؛
مظهر بروز شادمانی و شعف در تو باشد..
و دیدار با خویشتن ت دیدار با خداست.
آگاه باش و هشیار!
آنچه هر لحظه مشاهده می کنی ، با تمام جزئیاتش ،
انتخاب خود توست ! آنها در بیرون ، بازتاب درونی تو هستند !
آگاه بمان؛ جنس تو از آگاهی و هوشیاری است !
اگر در چالشی با آن ، حاصل انکار و مقاومت ،
در برابر ناآگاه شدن و غفلت توست ، ناخودآگاه آنها را
جذب و انتخاب کرده ای ؛ تا به واسطه به چالش افتادن
در ارتباط با آنها ، از بودن خودت ، هشیار گردی !
عالی
سپاس از شما هاجر جان.