خلوت چیست و چه معنایی دارد؟ و چطور به خلوت درون مان وارد گردیم؟
- 16 خرداد 1399
- admin98
- یک نظر

خلوت کجاست؟ این است که بری داخل خانه و درب را به روی خودت ببندی؟ بروی به گوشهای؟خیر اینها خلوت نیست؛ خلوت واقعی کجاست؟خلوتِ واقعی درون انسان است اگر حواس شما پرت باشد،هرچقدر هم در گوشه تاریکی باشی خلوت نیست.خلوت آنگاه است که از تعلقات بریده باشیاز غیرِ حق پیراسته باشی غیرِ حق را جارو کنی.
((داد جاروبی به دستم آن نگار
گفت کز دریا برانگیزان غبار))
دیوان شمس
همه را بریز دور و در خلوت با معشوق حقیقی باش.این خلوت میتواند در اتاق باشد یا حتی در میان جمع.کسی که اهل خلوت است در میان جمع هم خلوت خودش را دارد.البته همیشگی نیست چون خیلی سخت است هر انسانی باید خلوتی با خودش داشته باشد اگر درونت پر از غیر شد، دیگر خلوت نیست.
حقیقت
حقیقت هرگز با جمعیت ها نیست، همیشه با فرد است.حقیقت هرگز برای عوام و توده ها نیست،برای تعدادی اندک از انسانهای نادر است.حقیقت برای اکثریت نیست، برای افراد منحصر به فرد و هشیار است که حاضر هستند برای آن هر بهایی بپردازند.پس اگر مایل به درک حقیقت هستی،از راهی نرو که روندگانش،بسیار است.از مسیری برو که خلوت است و پویندگانش اندکند.

مطالعه خود
انسان با توسل به خلوت گزینی و تنهایی با رفتن به غارها و یا سرگردانی ،یا با پیوستن به گروهی در خانقاه و صومعه نمی تواند ذهن اش را از پیروی الگوهای داده شده برهاند.نشستن در گوشه ای و پیروی از تمرینات تکراری،سودی ندارد زیرا مفهوم زندگی ، ارتباط است.ما در ارتباط با انسان ها و در بررسی و مطالعه ی پدیده های بیرونی و درونی ،شروع به درک خویش می کنیم.هر شکل دیگری از شناخت و معرفت ،فقط یک نوع انتزاع است و ما قادر نیستیم خود را در شرایطِ انتزاعی مورد مطالعه و تعمق قرار دهیم .
با خویش شاد بودن
انسان بالغ در تنهایی خویش شاد است.تنهایی او به معنای غریبی و بی کسی نیست.تنهایی او به مثابه چون ترانه ی خوش است.تنهایی او به مثابه ی جشن است.انسان بالغ کسی است می تواند با خودش شاد و خوشبخت باشد.خلوت کردن با خویش و مراقبه است.مادامی که ما برای آرامش درون به دیگری وابسته باشیم،آن را نخواهیم یافت.چرا که وابستگی فقط ترس میپرورد.
ددر خلوت از خود بپرس، من کیستم؟
خودت را تماشا کن…..بی قضاوت،
فقط تماشا کن،
چقدر محتاج تحسین هستی؟
چقدر اشتیاق داری که کسی به تو بگوید
که تو چقدر باهوشی، که تو به زندگی من معنی بخشیدی،
که به سبک وجود تو بود که من معنا را تجربه کردم؟
شنیدن اینها بد نیست اما تو ببین چقدر محتاج شنیدنشان هستی…..
این یک اشتغال ذهنی پیوسته است، و چقدر نگران می شوی،
وقتی کسی چیزی بگوید که خلاف تصور تو باشد.
چقدر آزرده می شوی ،چقدر دفاع می کنی، چقدر بحث می کنی ..
چرا این همه ترس؟ چرا این همه اشتیاق برای داشتن نظر خوب دیگران؟
زیرا این تنها روش آفرینش یک خود دروغین است و خود دروغین ارزان است…
از این دام هشیار باش، خودت را اختراع نکن، خودت را کشف کن،
و کشف کردن ،یک سفر درونی است،
در خلوت از خود بپرس، من کیستم؟
قایق روان به سوی او
عبادت واگذاشتن خود به دست هستی است تسلیم و واگذاری نه از روی نا امیدی،بلکه با درک و فهمی عمیق.تسلیم تنها دری است که به خدا گشوده می شود.تخلیه ی درون تنها قایقی است که به سوی او روان است…
سکوت صدایخداوند است…
روزانه نیم ساعت را به خلوت و سکوت اختصاص بده،در این زمان هیچ کاری انجام نده،وقتی کاری نمی کنی و دلمشغول چیزی نیستی و به معنای واقعی کلمه ساکت هستی،آنگاه موسیقی هستی را می شنوی ،خلوت تو به خدا فرصت می دهد روی تو کار کند .وقتی گرفتار نیستی در دسترس اویی،گشوده بر روی بیکران و چنین است که معجزه رخ می دهد.خدا برای شنیدن صدای ما نیاز به فریاد ما ندارد.اما ما برای شنیدن صدای او نیاز به سکوت داریم.سکوت صدای خداوند است…