حقیقت و سکوت
حقیقت با دانش کشف نمی شود ،
با سکوت کشف می شود.
سکوت وجودت ، زبانی است
که هستی آن را می فهمد.
آرامش و سکوت از درون می آید
آن را در بیرون جستجو نکن
به الوهیت اجازه بده تمام آنچه را
که در تو پنهان است پیش بیاورد
اگر چسبیدن را رها کنی و اجازه دهی
همه چیز خود به خود جاری شود ،
رها خواهی شد. اینگونه همه چیز را دگرگون کرده
و هر جا که باشی در آرامش خواهی بود.
کسانی که واقعا حقیقت را می دانند،
در سکوت و خفا و در سکون درون،
آگاه هستند و نیازی به فریاد زدن
و تغییر دادن کسی با چیزی نیاز ندارند.
سکونِ بین دم و بازدم
مدیتیشن زیباترین هنر جهان است
بر خلاف باور اشتباه مدیتیشن برای
کسب قدرت و بدست آوردن و خواستن ها نیست
بلکه مدیتیشن یعنی هنر در لحظه بودن
و در بُعد حقیقت خود بودن
در مشاهده گری نیازی به سرکوب افکار نیست
نیازی به تمرکز نیست،نیازی به جستجو نیست
وقتی در لحظه همه چیز را بپذیرید
همان طور که هست و بدون قضاوتی نظاره گر باشید
آن هنره ناب و عشق جاودان را جایی
در لا به لای سکونِ بین دم و بازدم تجربه خواهید کرد
بنابراین کار خود را در جهان انجام بده،
اما باطناً سکوت را حفظ کن
و آنگاه همه چیز نزد تو خواهد آمد
برای تجلی بخشیدن خویش بر شغل خود تکیه نکن
او میتواند به دیگران سود برساند، اما نه به تو
امید تو در حفظ سکوت در ذهن خود
و سکون در قلب تو قرار دارد
انسانهای تجلی واقعیت یافته بسیار ساکت هستند
از سکوت می آیی
از سکوت می آیی،
به سکوت برمی گردی،
این آن حقیقت نهایی است.
وقتی که ذهن انداخته شد
و مراقبه برخواست،
آنوقت میتوانی تمامیت را ببینی،
آنگاه کل را همانطور که هست میبینی،
تمام جنبه ها را باهم میبینی.
صورت بی صورتَ خویش
هیچ صورتی پایدار نیست.
همه ی صورت ها در معرض زوال و فنایند.
چون صورتِ بی صورت آن یگانه ای که خود را
در همه صورت ها جلوه گر ساخته است.
هنگامی که صورت های پیرامون تو محو می شوند
و یا تو به لحظه ی مرگ خویش نزدیک می شوی
احساس حقیقی بودن،احساس من هستم(من کل)
از چنگ صورت ها رهایی می یابد
و روح از زندان تنگ ماده آزاد می شود.
با رهایی از صورت ها،
صورتِ بی صورت خویش را می بینی
همان حقیقی که ورای همه ی صورت هاست
و صورت ها همه از آن بر می آیند
و در آن محو می شوند.
بدین سان حقیقت خویش را ادراک می کنی
همان آگاهی بی کرانه را.
تو آنی نیستی که با آن همذات پنداری می کنی
ادراک این حقیقت تو را غرق لطف و سکوت و آرامش
و ذات الوهیت خویش می کند.
حقیقیت بنیادین تو ،من اینم و من آنم نیست
حقیقت بنیادین تو من هستم(من کل) است.
بی ذهنی
وقتی ذهن در وضعیت بی فکری است ،
وقتی تفکر متوقف شده است ،
ذهن آیینه میشود، و در آن آیینه ،
حقیقت منعکس می گردد.
حقیقت پیشاپیش اینجاست .
خدا پیشاپیش آن را داده است.
کل این هستی حقیقت اوست ؛
ما نیازی به جستجوی آن نداریم.
برعکس باید تمام جستجو ها را رها کنیم
و باید راه های سکون و سکوت را یاد بگیریم.
وقتی ساکن و ساکتی ، می دانی.
شناخت در سکوت رخ می دهد نه در تفکر…..
فضای خالی
آن فضای خالی میان دو لحظه باش.
آن مکث بیکران میان دم و بازدم.
آن سکوت مرگبار درون هیاهو.
آن نیستی مطلق.
آن حقیقت نورانی باش.
انگار که نیستی چو هستی خوش باش
احسنت. کلام خیلی متین. محترم. مفهوم و دقیق است.
درود ممنون از نگاه شما دوست گرامی