شروع کنید

بودن کامل و خالص چیست؟

بودن کامل و خالص چیست؟

بودن و حضور در لحظه حال چه معنایی دارد؟

 

بودن کامل، دربرگیرنده خالصانه‌ی لحظه اکنون، دقیقا همان گونه که هست. اجازه‌ی «بودن»ِ همه چیز بدون اضافه کردن و حذف چیزی، بدون رسیدن به حالت ویژه‌ای و بدون داشتن تجربه‌ی خاصی، تنها شگفتی خالصِ عادی بودنِ خارق العاده‌ی هر چه که هست، زندگی کردنِ زندگی،در این حالت،من برای این لحظه، نیازی به جستجوی تجربه بیشتر زنده بودن، عمیق تر بودن و معنوی تر بودن ندارم، این لحظه به خودی خود، مقدس، زیبا و سرشار از برکت است.

 

تمام ماجراهای مربوط به این هویت فکری،این ایگو یعنی این شخص خیالی را برای لحظه ای رها کن و فقط باش.

” این و آن نباش، فقط باش”.

به آن وضعیت خالص  بودن  باز گرد. جایی که من هستم هنوز خالص است و آلوده ی من چنین یا چنان هستم نشده است. درد تو از همذات پنداری اشتباه است، همه آن را رها کن! فقط باش و لذت ببر…

بودن

 

بودن ناب و خالص

 

ذهن قسمتي از عملكرد بدن است.

ذهن و بدن با مرگ نابود ميشود،

اما تو همچنان باقي خواهي ماند.

بدون تعبير و تفسير به افكارت نگاه كن

مانند جريان يك رودخانه بين دو فكر،

هنگامي كه فكري رفته و ديگري توليد نشده

 خود را خواهي ديد در معصوميت

در آن بودن ناب و خالص

خدا هست

و تو نیستی

و همه اوست.

بودن ناب و خالص

 

پاراماهانسا یوگاناندا معلم معنوی می گوید:

هماهنگ بودن با خداوند و داشتن ایمان

 و اطمینان خالص به او فوق‌العاده است؛

یعنی راضی بودن به هر موقعیت و جایی

که او ما را در آن قرار می‌دهد

و به هر آنچه که او می‌خواهد از ما بسازد،

 پذیرفتن همه اینها با عشق و فروتنی.

 

روشن‌بینی به معنی فرار از آسیب‌پذیر بودنِ آدمی نیست،بلکه شهامتِ در آغوش رفتن آن است.

 

آنهایی که ادعا می‌کنند که از احساسات انسانی فراتر رفته‌اند،

آنهایی که مصون بودنِ خود را لاف می‌زنند،

در واقع از انسان بودنِ خود بسیار ترسیده‌اند.

 

شهامت بسیار زیادی لازم است تا در این دنیای سخت، نرم و انعطاف‌پذیر باشیم.

قهرمانِ حقیقی داستان، محدودیت‌های انسانی خویش را می‌شناسد.

قدرتِ حقیقی در آغوش گرفتن انرژی ها و احساساتِ سخت است:

تردید، شرم، ترس و قلب درد.

و دیدن آن‌ها به عنوان یک جنبش دوست داشتنی!

 

پس امروز، روشن باش و بدرخش.

آنچه را دوست نداری ببینی، ببین

در لحظه‌های سخت، نرم باش.

با نقص‌ها و کمبود‌ها مهربان باش.

تاریکی را در آغوش بگیر،

مانند نوزادی تازه متولد شده.

روشن‌بینی به معنی فرار از آسیب‌پذیر بودنِ آدمی نیست، بلکه شهامتِ در آغوش رفتن آن است.

 

خود بودن

 

صدای ذهن و بیرون، زیاد و گوش خراش است.

اما ندای درون، آهسته و دلنواز است.

عشق با سکوت از اعماق درون می آید نه در شلوغی ذهن،

یک عشق و محبت خالص ریشه در مرکز دارد و وقت شناس و جهت جو نیست.

هرچقدر از درون به بیرون بنگری، بیشتر احساس وجود خواهی کرد،

جایی که ذهن هست حقیقت نیست،  حقیقت در خود بودن است.

 

خودِ یگانه ات را دوست بدار

 

تو باید یکه بودن و

بی بدیل بودن خود را بفهمی .

خودِ یگانه ات را دوست بدار .

خودت را محترم بدان .

به صدای خودت احترام بگذار ،

به آن گوش بسپار

و به توصیه اش عمل کن .

با پای خود به دوزخ رفتن ،

بهتر از آن است که

با پای دیگران به بهشت بروی ،

زیرا آزادی خود را به دیگران سپردن ،

به هیچ وجه حلاوت بهشت را ندارد .

با چشمان طبیعی خودت به جهان نگاه کن .

چشم عاریه ای دیگران ،

هیچ چیز را به تو نشان نخواهد داد .

كورکورانه دیگران را دنبال نکن .

چشمان تو برای دیدن است ،

نه برای بستن .

خودِ یگانه ات را دوست بدار.

 

 

مسافر و دیدن مناظر

 

شهرها و مناظری که مسافر از طریق پنجره قطار می‌بیند، نه قطار را آهسته می‌کنند و نه قطار بر آن‌ها تأثیر می‌گذارد، هیچکدام دیگری را مزاحم نمی‌شوند. این، آن‌گونه‌ای است که باید فکرهایی را که از میان ذهن تو می گذرند ببینی، تا نسبت به آنها آگاه گردی و به ورای این دوگانگی ها بروی و در نهایت بتوانی در آن بودن خالص، کُل را اصیل و حقیقی ببینی.

 

 

حضور

 

وقتی می توانی حضور دیگری را ببینی،یعنی پیوندی با روح و آن هشیاری ایجاد می کنی،به همان شکل واقعی که هست و این واقعی و حقیقی ترین نوع بودن و دیدار است.

در روابطی که ذهن ها کنار می روند و جسم ها از حرکت باز می ایستند، عشقی عمیق ایجاد می شود،این موهبت از آن سرچشمه خالص وجود نشأت می گیرد.

حضور

 

دو «من» در انسان هست.

 

«من حقیقی» و «من ذهنی».

دومی فقط فکری است. ذهنیت و عینیت را می‌بیند.

 می‌خوابد. بیدار می‌شود. می‌میرد و باز زائیده می‌شود.

اما «من حقیقی»، یک بودن خالص،

وجود ابدی و آزاد از غفلت و فکر و توهم است.

اگر بعنوان «من حقیقی»، بدون فکر باقی بمانی،

«من ذهنی» نیز ناپدید خواهد شد

و توهم دنیا برای همیشه محو خواهد شد.

دو «من» در انسان هست.

 

نکته:

 

هر چه بیشتر حرف بزنی، کلمات معنای کمتری پیدا می کنند.سکوت عمیق تر هست و تو را با خود پیوند می دهد، جایی که کلمات قادر به بیانش نیستند. و یک بودن خالص وجود دارد.

 

رها کردن

 

وقتی آدم چیزی برای از دست دادن نداشته باشد، با شهامت می شود. ما تا وقتی که می توانیم دستمان را به چیزی بند کنیم، ضعیف هستیم.برخی به زندگیت می‌آیند،فقط به این دلیل که به تو رها کردن را بیاموزند. وقتی رها می‌کنی، فضایی ایجاد می‌کنی برای ورود چیزهای بهتر (روابط، فرصت‌ها و …) به زندگیت.

از رها کردن نترس،بلکه با شهامت آن را در آغوش بگیر،در آن رهایی تو چیزهایی را از دست میدهی که لازمه بیدار شدنت هستند مانند:

من شخصی،خشم،نَفْس،رنج،وابستگی

و در ازای آن خود و وجود واقعی ات را می یابی

و در بودن و حضوری خالص بیدار می شوی.

 

شاهد بودن نسبت به خواهشها دغدغه ها و فکرها

 

نسبت به:

خواهش‌ها، 

دغدغه‌ها،

فکرها،

انگیزه‌ها

و احساساتت

«« آگاه باش »»

 

فراموش نکن که همواره

آگاهی‌ات را بر خویش

و پیرامونت حفظ کنی…

هنگامی که قدم می‌زنی،

هنگامی که غذا می‌خوری …

مشغول هر کاری که هستی،

««آگاهی‌ات را حفظ کن»»

 

عبور اندیشه‌ها را از ذهنت تماشا کن، و به تدریج فوت و فن این مراقبه را یاد می‌گیری.

 

اگر این هنر را بیاموزی، آن را در خواب نیز به کار خواهی گرفت، می‌توانی خوابت را نیز کنترل کنی؛ در خواب خواهی فهمید که داری خواب می‌بینی.

 

و به تدریج با نظارت بر

افکار و امیال و آرزوها، 

به مقام شهود می‌رسی

و «شاهد» میزان همه چیز است.

شاهد بودن نسبت به خواهشها دغدغه ها و فکرها

 

بودن به طور کامل

 

به زندگی هیچ مخالفتی را نشان ندادن

معنایش بودن در وضعیتی از کرامت

سهولت و سبکی است.

این وضعیت به آن وابستگی ندارد که

همه‌چیز به صورت و شیوه خاصی پیش برود.

يگانگى هنگامى است كه ذهن

در جستجوى هيچ چيز نيست.

هنگامى كه چنگ نمى اندازد.

هنگامى كه نه در طلب پاداش است

 و نه در حال فرار  

فقط یک بودن خالص.

 

فردیت

 

فردیت یعنی: خود واقعی بودن، معرفتی خالص بودن،

خدا گونه بودن، و خود شکوفا بودن.

شجاعت داشتن در خود بودن،

و خود را زندگی کردن،

یک شکرگزاری و نیایشی عمیق است.

هر آنچه که هستی را دوست بدار و ستایش کن

نهایت احترام به خود و ستایش خود در فردیت داشتن است .

یک شخص نا آگاه مدام در پی نظرات و قضاوت های دیگران نسبت به خود است. دست به هر اقدامی میزند تا دیگران را نسبت به خود راضی نگه دارد، مدام از خود دورتر و دورتر می‌شود و در نهایت کنترلش در دست دیگران خواهد بود و طبق میل و خواست دیگران زندگی می کند.

فردیت

خالی بودن

 

شجاعت خالی بودن،

همه‌ی آن چیزی است كه

برای یگانگی با هستی، نیاز داری.

آن‌هایی كه پُر‌اند، خالی می‌مانند،

و آن‌هایی كه خالی‌اند، سرشار می‌شوند.

 

از آگاه بودن آگاه شوید

 

بگویید یا فکر کنید که: «من هستم» و به آن چیز دیگری اضافه نکنید. از سکون ناشی از «من هستم» آگاه باشید. حضور خود را احساس کنید، حضور پاک، عریان و نمایان. این حضور توسط پیر و جوان، فقیر و غنی، خوب یا بد یا هر ویژگی دیگری دست نخورده است.

آگاهی، رحِم فراخ تمام موجودات و تمام گونه‌ها است.

از آگاه بودن آگاه شوید

 

سخن پایانی:

 

هنری هست که دیدن چیزهاست

همانگونه که هستند

بدون نامگذاری،

بدون گرفتار شدن در شبکهٔ الفاظ،

و بدون دخالت کردن فکر همراه با فهم.

این هنر قضاوت نمی کند

و این هنر تفسیر نمی کند

این هنر، حضور و

بودن خالص و اصیل است

جایی که با مرکز وجود

و خدای درونت میبینی…

 

admin98 وب‌سایت
1.3 3 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx