شفقت چیست؟ چگونه نسبت به دیگران شفقت داشته باشیم؟
- 07 فروردین 1401
- admin98
- یک نظر
شفقت ارتباط با روح جهان،ارتباط با ذهن خداوند و سرچشمه آفرینش است، ارتباطی که به شما اجازه میدهد با انرژی های خوش قلبی، خیرخواهی و فهم و ادراک کاملِ همه چیز، همراستا شوید.
داشتن “شفقت” برای دیگران به معنی ترحم نیست! شفقت احساس تاسف کردن برای خودت یا دیگری نیست، اصلا این نیست.
رحم و شفقت داشتن برای دیگری یعنی (تو به جهانِ هستی) وانمود میکنی که تو پاسخ و راهحل را داری و آن اینکه تو خودت را جای آن اشخاص بگذاری ،اما لزوما احساسی را که آنها به آن موضوع دارند را نداشته باشی، بلکه تو آنجا هستی تا آنها را در آغوش بگیری حتی از فاصله دور! این ارتباط، خیرخواهی را در وجود شما ایجاد میکند.یک احساس عمیق که به شما اجازه میدهد ادراکی فراتر از آنچه که قبلا داشتهاید را تجربه کنید.
بالاترین نوع شفقت برای فردی که دچار مشکلی شده چیست؟
تمام ذهن خود را خالی کنید و قلبی آکنده از شفقت داشته باشید.بنشینید و بشنوید و عشق بورزید،بدون هیچگونه نصیحت و قضاوتی،این بالاترین نوع شفقتی است که شما می توانید به کسی که دچار مشکلی شده بدهید.
آیا میتوانید شفقت خود را برای این سیاره بفرستید؟!
حتما میتوانید!
حتی گروهی میتوانید این کار را بهتر انجام دهید!
بدونِ ترس و بدونِ استرس و بدونِ چیزهایی که اگر حواستان نباشد عمر شما را کوتاه میکنند!
داشتن شفقت برای دیگران حتی برای یک بار و حتی به صورت جمعی برای کل سیاره، بیشتر از چیزی که فکرش را بکنید، کار اصلی شماست و استعداد واقعی نورپیشگانی (lightworkers) است.
این چیزی است که شما بخاطر همان اینجا هستید و آگاهی این سیاره را تغییر میدهد… و عشق همیشه پاسخ همه چیز است.
چگونه نسبت به دیگران شفقت داشته باشیم؟
اگر تو داشتن شفقت را برای گروهی که از چیزی به شکلی جمعی رنج میبرند انجام میدهی، تصور کن همه آنها را در آغوش گرفتهای و به آنها آرامش و صلح میدهی.
چیزی که برای آنها میفرستی و امید داری که با قلبی باز دریافت کنند همان حسی است که وقتی خدایی که نام تو را میداند عاشقانه تو را در آغوش گرفته است.
بنابراین تو احساسی از “صلح” و “آرامش” و “درک” و “شعور” را برای آنها متصور میشوی، پس آنها به بهترین روش از چیزی که باید از آن عبور کنند گذر میکنند.
یا وقتی به جمعی یا گروهی از یک فرهنگ نگاه میکنی و برای آنها شفقت داری. حس کن که آنها از طريق همان آزمون و آزمایششان در آغوش گرفته شدهاند و بنابراین استرس کمتری دارند و “نترس” و “شجاع” شدهاند.
اگر میخواهی شفقت برای این سیاره داشته باشی که الان درگیر ویروس است، پاکی و صلح و فهم و آگاهی و عدم ترس را طراحی و تجسم کن…
شما میتوانید این کار را انجام دهید، زیرا شما نوری دارید که میتوانید از طريق انرژی چهرهی پُر از آرامش و صلح خود و انرژی آگاهی و صلحطلبی خود آنرا حتی برای گروههای بزرگ بفرستید.
در این سیاره اثبات شده است که آگاهی انرژی است.همچنین آن (آگاهی) در فیزیک نقش دارد و بازیگر مهمی در علم فیزیک محسوب میشود.حالا شما این را میدانید و هر چه بیشتر رشد کنید بهتر این موضوع را درک خوهید کرد.
این یعنی شما به عنوان یک “نورپیشه (lightworker)” میتوانید برای دیگران حس شفقت داشته باشید و آنها این را حس کنند که میدان انرژی اطراف آنها پاک شده است و این به آنها کمک میکند که از چیزی که پیش رو دارند عبور کنند.
سکوت و آرامش درون
هر چه با روحتان در سکوت و آرامش باشید،
شفای بیشتری در زندگیتان صورت میگیرد؛
هر چه شفقت بیشتری برای بقیه داشته باشید،
شفای بیشتری در زندگی خودتان اتفاق میافتد.
در مثال زیر، مفهومِ شفقت توسط کرایون توضیح داده شده است.
به سمت محل کار می روی،در مسیر کار، تصادفی میبینی.
در ماشین دیگر، مادری نشسته است و گریه میکند. آمبولانسها در حال حملِ دو فرزندِ بیجانِ او هستند.
زندگی این زن وحشتناک شده است.
این رویداد، برای تمامی عمر بر او تاثیر میگذارد.
آیا چیزی دردناکتر از این برای یک مادر هست؟!
تو مالامال از اندوه میشوی و گریه میکنی.
ولی در این زمین، “شفقت”، پادشاهِ احساسات است.
تو در ابتدا رنج آن زن را حس میکنی؛ اما به یکباره یک کارِ عجیب میکنی! کاری که قبلا بارها کردهای.
تو آن زن را در آیندهاش تصور میکنی، در حالیکه آرام شده، ماجرا را درک کرده و از آن عبور کرده و به آرامش رسیده است.
تو آن زن را میبینی که چنان خود را بازیافته که دوباره میخندد.
بله! تو آن زن را در همان لحظه اینگونه تصور میکنی و اینگونه بذری را میکاری.
به این میگویند عمل شفقتآمیز…
وقتی از یگانگی آگاه شدی، در همراستایی هستی، آنگاه می توانی به دیگران کمک کنی. تو در این گونه موارد دلسوزی نمیکنی، به معنای دل سوختن و تاسف خوردن، بلکه چون حقیقت ماجرا را می دانی که همه چیز درست و مناسب است، آن وضعیت را در همان لحظه کامل می بینی، نه اینکه در آینده کامل ببینی!
در همان لحظه، “کمال” و “عشق” هست و اینگونه نوری را میپراکنی که تمام کسانی که در آن وضعیت هستند نیز بهتر بتوانند ببینند.
شفقت این است…
به منظور این کار، تو خودت باید در لذت و سعادت و عشق بی قید و شرط باشی، نه در اندوه و ناراحتی و احساس تاسف و …
لائوتسه معلم معنوی می گوید:
سادگی ، صبر و شفقت
این سه بزرگترین گنجینه های تو هستند .
ساده در عملها و اندیشهها ,
تو به مبدأ وجود باز می گردی .
صبر هم با دوستان و هم با دشمنان ,
چیزها را آنگونه که هستند میپذیری .
رئوف نسبت به خود ,
با همه ی موجودات در جهان آشتی میکنی.
خودت را بشناس
دیگر موجودات انسانی دشمنان ما نیستند.دشمن ما شخص دیگر نیست. دشمن ما خشونت , جهالت , و بیعدالتی در خودمان و در شخص دیگر است.وقتی که ما با حس شفقت و درک مسلح باشیم , ما بر علیه انسانهای دیگر نمیجنگیم ,بلکه بر علیه گرایش به تجاوز , سلطه و استثمار میجنگیم.
حضور
حضور ما همواره موثرتر از مداخله بی ربط ماست.هنگامی که فارغ میشوی از قصه ذهنی خود ،متصل می شوی به هستی کُل، همچون اتصال قطره به دریا، ذهن نمی تواند متصل شدن قطره به دریا را درک کند.
در حضور ناب، تو از رابطه صرف فراتر می روی،در حضور ناب تو حقیقت خویش را،هم در صورت خویش و هم در صورت همه چیز و همه کس مشاهده می کنی.در حضور ناب دیگران ،دیگر برای تو دیگران نیستند تو با همه چیز و همه کس یگانه ای.هنگامی که به ساحت یگانگی می رسی، عشق حقیقی،توجه حقیقی و شفقت حقیقی می شکفد.
فاصله ها
هر آنکس که تو را می آزارد، روحیست که از درون خود جدا افتاده،نگذار آشفتگی اش تو را از درون سرشار از صلحت دور کند.برای او طلب عشق کن و همواره مهربان باش،زیرا که همگی ما در پلکان آگاهی همواره قدمی جلوتر از پله ی قبل و قدمی عقب تر از پله ی پیش روی خویشیم و شفقت این فاصله را پُر میکند.
درک کردن و عشق ورزیدن
این موارد،دو چیز جدا از هم نیستند بلکه موضوعی واحد و جدا ناپذیرند. برای گسترش درک؛ شما باید به تمام موجودات زنده با چشم شفقت و مهربانی نگاه کنید. هنگامیکه درک میکنید، نمی توانید کمک کنید، بلکه می توانید عشق بورزید و هنگامیکه عشق می ورزید، طبیعتا در مسیری قدم می گذارید که می توان از رنج ها و غم های موجودات زنده کاست.
وین دایر معلم معنوی می گوید:
اگر نفرت به عالم بفرستید
یا عشق و شفقت روانه کنید
در هر دو صورت نیت تان
پس از یک سیر گردشی
به خودتان باز می گردد.
خشم
یکی از وسایل تسکین خشم و رنجشی که در ما انباشته میگردد عفو و گذشت است؛ ولی مهم انباشته نکردن خشم است، نه گذشت. اگر خشم و رنجش را در خود انبار نکنیم ضرورتی برای عفو و گذشت نیست. گذشت در جایی مطرح میشود که رنجش وجود دارد. حال اگر ما نیاز به تجلیل و تمجید دیگران نداشته باشیم احساس آزردگی هم نمیکنیم؛ و بی آنکه نسبت به آنها سخت و بیتفاوت باشیم در رابطه با آنها احساس شفقت و همدلی داریم.
رهایی از خشم کار اراده نیست.زیرا اراده خود جزئی از خشونت است. اراده حاصل تمایل است، نتیجه تلاش برای “چیزی بودن” است؛ و تمایل در ماهیت خود کیفیت پرخاشگری، تهاجم و تسلط را دارد.
سرکوب و فرو خوردن خشم نیز آنرا از بین نمیبرد.بلکه شکل تجلّی آن را عوض میکند، یا خود را با عنوانی متفاوت ظاهر میسازد.
اندیشیدن به عدم خشم نیز طریق رهائی از خشونت نیست.برای رهائی از خشونت باید ماهیّت “تمایل” را شناخت. هیچ چیز روانی را نمیتوان جایگزین تمایل نمود.
باید در سکوت، آرامش ذهن و عدم گزینش نسبت به آن آگاه بود. در آگاهی انفعالی یا منفعل، تجربهٔ مستقیم تمایل وجود دارد. بی آنکه تجربه کنندهای نامی بر آن نهد.
معلم
در زیر افکار و احساسات شدید مثبت و منفی،اقیانوسی از آرامش وجود دارد. در زیر خشم، ترس، يأس و دل شکستگی، درخششی وجود دارد که هرگز به آن آسیبی نرسیده و هرگز از دست نرفته است، آن حقیقت فرد است.
افراد زیادی وجود دارند که مشخص شده محدودیت ها،شکست های مصیبت ها یا دردهایشان بزرگ ترین معلمشان بوده اند. این معلم به آنها یاد داد تا تصویر اشتباه از خود و همچنین اهداف و خواسته های سطحی که نَفْس به آنها دیکته می کند را رها کنند. به آنها عمق و شفقت بخشید و آنها را حقیقی ساخت.
خرد و شفقت از صفات كمال اند
اگر اين صفات در هماهنگي شما منعكس شوند، آنگاه كمال معنا پيدا ميكند.خرد و آگاهي به معناي دانش و معلومات نيست، خرد به معناي هوشياري است ، به معناي تفكر، سكوت، دقت و مراقبت است.در چنين حالتي از تامل و سكوت است كه شفقت و مهر نسبت به موجودات زاده مي شود و شكل ميگيرد.
عدم دلبستگی به اشکال و شرایط
اگر با خوشبختی، موفقیت، رفاه یا شرایط دلخواه مواجهه میشوید، لذت ببرید اما، آنها را بعنوان رؤیا، خواب یا توهم در نظر بگیرید، و به هیچیک از آنها دلبسته نشوید. اگر با بیماری، محرومیت یا بلای فیزیکی یا ذهنی دیگری، مصیبتزده میشوید، به خودتان اجازه ندهید که دچار ناامیدی شوید. بلکه شفقت خودتان را دوباره بیافروزید و آرزو کنید که باشد تا از راه رنج شما، رنج همه موجودات زنده فرسایش یابد. هر شرایطی که بروز میکند، در سرفرازی شادی یا شوربختی غرق نشوید. بلکه آزاد و راحت، در وقار تزلزلناپذیر باقی بمانید.
عشق ،مهر و شفقت
هنگامی که عشق شما فقط آرزویی برای داشتن دیگری نیست،
زمانی که عشق شما فقط یک نیاز نیست و
هنگامی که عشق شما شریک بودن و سهیم شدن است،
هنگامی که عشق شما نیاز به جبران و تلافی ندارد و آماده است
تا فقط ببخشد ، ببخشد تا لذتی که در بخشیدن وجود دارد بچشد،
بوی خوشی که محصول طبیعی آن است همه جا را فرا خواهد گرفت،
این مهر و شفقت است و مهر و شفقت والاترین پدیده ای است
در هستی وجود دارد.
نَفْس یا شفقت؟
تو بدن نیستی فقط در بدن زندگی میکنی.
بدن پیر و فرسوده شَوَد و بمیرد
اما تو نه پیر شوی و نه بمیری..
تو آن هسته ای هستی که خود نمیدانی
وقتی که نَفْس حاکم است.
شهوت حضور دارد.
با نابودی نَفْس شفقت
از راه میرسد.
نفس با آشوب و خشونت همراه است
و در رهایی از نفس عشق مي شکفد.
ذن
ذن از تو مي خواهد كه از ذهن خارج شوي و به سرچشمه اصلي بيايي…. چنين نيست كه ذن از كاربردهاي انرژي موجود در ذهن آگاه نباشد، اما اگر تمام انرژي در سر استفاده شود ، هرگز از ابديت خود آگاه نخواهي شد … تو هرگز تجربه يكي شدن با كل را نخواهي شناخت . وقتي انرژي در مركز است و مي تپد، وقتي انرژي به هيچ جا نميرود، نه به سر، نه به قلب، بلكه درست در مركزي است كه قلب از آن انرژي ميگيرد و سر از آن انرژي مي گيرد، وقتي انرژي در سرچشمه خويش مي تپد… اين يعني ذن…
ذن يعني درست در سرچشمه نشستن و به هيچ جا نرفتن؛ در اينجا نيروي عظيمي بر ميخيزد ؛ تحول انرژي به نور و عشق، به زندگي وسيع تر، به مهر و شفقت و به خلاقيت صورت مي گيرد. اين انرژي مي تواند اشكال متعددي به خود بگيرد. اما ابتدا بايد بياموزي كه: چگونه در سرچشمه باشي. آنگاه منشاء تصميم مي گيرد كه توان بالقوه تو چيست. مي تواني در سرچشمه بيارامي و آن تو را مستقيماً به سوي توان بالقوه ات هدايت خواهد كرد.
آلبرت انیشتن می گوید:
یک انسان جزیی از یک کلیّت است که کائنات نامیده می شود و در زمان و مکان محدود است. انسان عادات خود و افکار و احساسهای خویشتن را بعنوان پدیده ای جدا از بقیه می شناسد. این ناشی از خطای دید در آگاهی و فریب ذهن اوست. این فریب ذهن برای ما زندانی می آفریند که ما را در چهاردیواری تمایلات شخصی و علاقه و محبت برای چند تن از نزدیکان خود محبوس و محدود می سازد.
رسالت ما باید بر این باشد که با بسط افق دید و گسترش مهر و شفقت خود، خویشتن را از این زندان آزاد کنیم و تمامی مخلوقات زنده و همه زیباییهای طبیعت را در آغوش گیریم.
درک
انسان خشمگین را با مهربانی ساکت کن،
و دروغگو را با گفتن حقیقت!
زمانی که عمیق به خشمت می نگری،
می فهمی آنکه دشمن خود می پنداری
نیز در عذاب است. به محض درک این موضوع،
ظرفیت پذیرش و داشتن شفقت برای آنان بوجود می آید.
و فضای صلح و عشق از درون آن آگاهی بر تو وارد می شود
و نوری دریافت کنی از خدایت،که سرور را از
مرکزی ترین هسته وجودت برایت نمایان می کند.
مهربانی
شفقت و مهربانی رابطه ای بین دهنده و زخمی نیست. بلکه رابطه ای ست بین برابرها.تنها هنگامی می توانیم تاریکی درون خود را به خوبی بشناسیم که فهمی از تاریکی دیگران نیز داشته باشیم. مهربانی زمانی به واقعیت تبدیل می شود که ما به حقیقت مشترک انسانی مان پی ببریم.
نکته:
مهر و شفقت والاترین پدیده ای است که در هستی وجود دارد.
روابط جنسی در لایه ی فیزیکی اتفاق می افتد،
عشق در لایه ی روان
و مهر و شفقت در لایه ی معنویت روی میدهد.
کلام آخر:
هستی با چرخش فصول
جلوه های گوناگون خویش
را به ما نثار میکند
باشد كه ما نیز با عشق و شفقت،
با بخشش و گذشت،
بودن خويش را
به هستى هديه دهيم.
بودنی از جنس روح
به همراه قلبی پُر عشق