افکار مزاحم و راه های مقابله با آن، چگونه جلوی افکار مزاحم را در مراقبه بگیریم؟
- 30 خرداد 1403
- admin98
- یک نظر
افکار مزاحم ، وقتی با آنها می جنگید، مقاومت می کنند و بر قدرت شان افزوده می شود، اما زمانی که نسبت به آنها شاهد و هشیار باشید و بدون رد و یا قبول کردن شان و به آنها فضایی برای بودن و ابراز کردن بدهید، کم کم از قدرت شان کاسته می شود و خود به خود خارج می شوند.
همانطور که بذرها را پخش میکنید باید درو کنید. هر فکری که در ذهن شما می آید موج ایجاد میکند، وقتی به آب ضربه میزنید با اینکار ایجاد میشود و امواج برای چند لحظه ادامه می یابد اگر شوکی دیگر وارد نکنید فروکش میکند اما اگر یک ضربه (افکار) آنجا باشد و یکی دیگر و سومی ادامه می یابد، بنابراین زمانی برای مراقبه آماده میشوید و به این امواج (افکار) فکر نمی کنید، آیا این امواج ادامه می یابند؟ انضباط نتیجه می دهد، ذهن خود و بدنتان را آرام کنید، انضباط زمانی نتیجه میدهد که شما تنها یک کار را در یک زمان انجام دهید کامل و به آرامی، یک کشو را باز کنید آن را کامل انجام دهید و سپس آن را ببندید، وقتی کسی به سمت شما می آید توجه کامل خود را به او بدهید او راضی میشود و شما هم راضی هستید.
آنی که از افکار رنج میکشد نیز خودش یک فکر است
افکاری که برایت بیمعنی و خنثی باشند نمیتوانند تو را به دردسر بیندازند و مزاحمت ایجاد کنند. چنین افکاری نمیتوانند درون شما زنده بمانند و در نتیجه هیچ ردی هم در آگاهی باقی نمیگذارند. پس چه افکاری ما را به دردسر میندازند؟
فقط افکاری که نیروی روانی و هویت شخصی را با خودشان حمل میکنند میتوانند شما را به خاطر انرژیای که روی آنها صرف کردهاید، آزار دهند.
بدان که تو آگاهی بی فرم و غیرشخصی هستی.
هیچ فکری نمیتواند جدا از تو وجود داشته باشد.
هیچ فکری به تنهایی استقلالی از خودش ندارد. فکرها نیازمند توجه و انرژی شما هستند. اشتیاق و باور شماست که آنها را حفظ میکند. شما با فکر کردن به افکار و باور کردن شان به آنها جان میبخشید.
در حقیقت فقط عده کمی آگاهند که آنی که از افکار رنج میکشد نیز خودش یک فکر است؛ اما چه کسی واقعاً آمادهی چنین درکی است؟
رنج و رنج کشنده دو روی یک سکهاند.
هر دو افکاری هستند که بر صفحه آگاهی پدیدار میشوند.
آنی که شاهد این نمایش است همان خویش حقیقی است
جایگاه حقیقیات همان شاهد نامتغیر و بی فرم است.
بسیاری از مردم بدون آنکه بدانند، گونهای از ویروس روانی و ذهنی را تجربه میکنند
آن ویروس اینگونه عمل میکند:
یک فکر رشد میکند، تکرار میشود، منجر به سایر افکار مرتبط میشود، و این دسته از «افکار» شما را فرمانروایی میکنند.
تقریبا هر آنچه شما تجربه میکنید توسط این افکار وسواسگونه رنگ میگیرند. اما شما آنقدر با آن افکار همهویت شدهاید که حتی متوجه آن نمیشوید؛ شما در خواب فرو رفتهاید. این یک روش مهیب برای زندگیکردن است و اصلاً غیرمعمول نیست زیرا اکثریت گرفتار آن هستند.
فراموش نکنید که در نهایت، آنها افکار شما نیستند. شما این افکار را از ناخودآگاه جمعی گرفتهاید. و این شرطیشدگی ذهنی است که باعث نارضایتی میشود.
کلیدی که شما را از این سرنوشت وحشتناک رهایی میبخشد آگاهی است. بیدار شدن آگاهی با درک این موضوع است که افکاری که از ذهن شما میگذرند از شما نیستند.
نکته:
برای متوقف کردنِ افکار مزاحم ، بخندیم.
وقتی که از ته دل می خندیم،
تا چند لحظه انديشيدن متوقف می شود.
غير ممكن است بخندیم
و در عين حال بتوانیم بينديشیم.
به یاد داشته باش:
ذهن چیزی نیست جز آنچه که تاکنون جمع آوری کرده ای
ذهن تمام آن چیزی است که در درون خودت داری
وجود واقعی تو ورای ذهن است
وجود واقعی تو ورای داشتن قرار دارد
تو در بیرون چیزهایی را گردآوری کرده ای
و در درون افکار را گردآورده ای،
هر دو در بعد داشتن هستند.
وقتی که دیگر به چیزها وابسته نباشی و دیگر به افکار هم وابسته نباشی، ناگهان آسمان باز را خواهی دید، آسمان باز بودش را خواهی دید. و این تنها چیزی است که ارزش داشتن را دارد و تنها چیزی که واقعاٌ می توانی داشته باشی.
افکار و احساسات
افکار و احساسات، هیچ قدرتی بر تو ندارند مگر اینکه با فراموش کردن طبیعت راستینت به آنها قدرت بدهی.
تو اقیانوسی، آنها موج هایی مدام در حال تغییر هستند.
و تو آسمان بی پایانی و آنها ابرهای گذرایی بیش نیستند.
تو ظرفی خالی هستی و آنها مهمانهایی هستند برای آغوش بی نهایت تو.
ای دوست، تو افکار و احساسات نیستی.
اما تو به اندازۀ کافی وسیع هستی که آنها را در بر بگیری.
و به آنها اجازه ی آمد و شد و افت و خیز بدهی.
به آنها اجازه بدهی که ظاهر شوند، برای مدتی باشند،
و سپس در خوابی عمیق فرو روند. تو باقی میمانی، بیدار…
اوشو معلم معنوی می گوید:
ذهن مملو از افکار، دریاچه ای مواج و پُر چین و شکن است
ذهن عاری از افکار، دریاچه ای صاف و بدون چین و شکن است
خدا هنگامی به طور کامل در دریاچه ذهن تو انعکاس می یابد، که تو عاری از چین و شکن باشی
تلنگر:
فقط همینجا بمان؛
و شما شگفت زده خواهید شد
اگر همین الان اینجا باشید
همه ی افکار ناپدید میشوند…
خویشتن حقیقی
خودت را در افکار مزاحم
و احساسات گم نکن،
اجازه بده آنها در تو گم شوند.
و آن وقت تو خود را پیدا می کنی
آن خویشتن حقیقی و واقعی ات را…
جوهر درونی:
آگاهی ناب ما، از جسم مان فراتر است. ماهیچهها خسته میشوند، پوست چین و چروک میشود و استخوانها شکننده میشوند. عواطف، گرچه گاهی اوقات طاقت فرسا هستند، اما زودگذر هستند.
شادی به اندوه تبدیل میشود. خشم تبدیل به بخشش میشود. افکار، هر چقدر هم که گیرا باشند، مانند ابر میگذرند. با این حال، در زیر این تئاتر زودگذر وجود، ناظر خاموش درون، بدون تغییر باقی میماند. این جوهر واقعی ماست.
به یک اقیانوس وسیع فکر کنید. در سطح، امواج طوفانی غالب است، اما در اعماق آن، آرامش حاکم است. ارتباط ما با بدن، عواطف و افکارمان شبیه به غرق شدن در آن امواج پرتلاطم است، بدون توجه به آرامش عمیق زیر آن.
ارتباط با هشیاری اصلی ما، غواصی در آن عمق آرام است. ابزارها؟ مراقبه، خودآگاهی و کاوش معنوی. در دنیایی که به تعقیبهای بیرونی وسواس دارد، این شیوهها پلهایی هستند به سوی جوهر درونی ما.
اکهارت تول معلم معنوی میگوید:
رهایی از ایگو، واقعا کار بزرگی نیست بلکه کاری است بسیار کوچک.
در واقع تنها کاری که باید بکنی این است که نسبت به افکار و احساساتت در حین رخ دادنشان آگاهی داشته باشی.
یعنی در واقع این یک عمل نیست بلکه فقط مشاهده است.
پس این حرف درست است که هیچ کاری نمیتوانی برای رهایی از ایگو انجام بدهی،
چون هیچ عملی رخ نمیدهد، بلکه فقط داری مشاهده میکنی ، داری آگاه میشوی.
وقتی آن تحول ، یعنی تبدیل فکر به آگاهی به خودآگاهی اتفاق میافتد،
هوشی بسیار عظیم تر از ایگو،
عملکرد خود را در زندگیت آغاز میکند.
یک شاهد باش
افکار مزاحم را ببین
وجود دارد
تو آن افکار نیستی
تو آن بیننده هستی
وقتی که خشمگین هستی
و زمانی که حسود هستی
وقتی که پُر از نفرت هستی
در سکوت بنشین و درها را ببند.
ساکت بنشین ، بگذار خشم وجود داشته باشد.
بگذار خشم در پیشاپیش چشمانت جرقه بزند
بگذار نفرت همچون یک فیلم حرکت کند.
و تو یک شاهد و ناظر باش
و تعجب خواهی کرد، آن عاطفه نمی تواند برای همیشه آنجا بماند.
این یک یقین است دیر یا زود می رود.
و وقتی برود رفته است و اثری از خودش برجای نمیگذارد.