شناخت خود چیست؟ چگونه عمل کنیم تا ماهیت حقیقی مان پدیدار شود؟
برای شروع شناخت خودت ، ابتدا خودت باش و برای اینکه خودت باشی باید تصور این یا آن شدن را ،متوقف کنی.فقط ناظر باش .بگذار تا ماهیت حقیقی ات پدیدار شود.روشی برای تمرین روشن بینی وجود ندارد .پس ذهن ات را با جستجو آشفته نکن.بیطرفانه به ذهنت نگاه کن .همین برای آرام کردنش کافی ست.تماموقت مشغولش نگه ندار .زیرا تفکر مدام ، ذهن را فرسوده میکند.اگر بر افکار ت ناظر باشی ، آرام میشود آنگاه خلوص و قوت اش را باز می یابد با هشیاری متوقف اش کن و “فقط باش”وقتی ذهن ساکن شد ، میتوانی به فراتر از آن بروی.
به خلوت خودت وارد شو
زندگی ترکیبی از تضادهاست.روز شب را به دنبال دارد، زندگی مرگ را تعقیب میکند،شادی غم را،توفیق شکست و ناکامی را و سلامتی بیماری را به دنبال دارد.هر یک از حالات دائماً در حال تغییرند.همواره از قطبی به قطب دیگر در جریان اند.در جریان باش و گذر کن چون رودی در مسیر رسیدن به دریا،به خلوت خودت وارد شو.وارد حرم شو.وارد اتاق سِری وجود خودت شو.درباره اش صحبت نکن.بگذار یک راز بماند،تنها نگاه کن،آرامش را ببین و با آگاه شدن به غم، شادی و دوگانگی ها و درک شاهد بودن به مقصد میرسی.
هرچه ھستی را بپذيرش
هرچه ھستی را بپذيرش.
آرزو نکن چیز دیگری باشي .
این معنای ناجاه طلبی است.
جاه طلب نبودن و داشتن پذیرش
و صبر پایه ی تمام دگرگونی ھای معنوی است…
ھمین که خودت را شناختی …
همین که سراپا میل به پیشرفت در
مسیر هستی..چیزهای زیادی شروع به
رخ دادن ميکنند اما در بهترین زمان خودش!
جسم وسیله ای ست که روح کار خود را
به وسیله آن در زمین انجام میدهد.
بنابراین از کالبد خود مراقبت کنید
و آن را پاکیزه، تمیز، قوی و سالم نگه دارید، اما
یک لحظه هم خودتان را با آن یکی ندانید.
شاهد باش که جسم نیستی…
شاهد باش که ذهن نیستی…
شاهد باش که تنها یک شاهدی.
شاهد باش که تو همان عشقی.
رها باش اجازه بده داستان خودش پیش برود
تو فقط قادری که یک تصویر از کل فیلم را ببینی اما سرچشمه، همۀ گذشته، حال و آینده را در یک آن تماشا می کند « تو فقط بر انرژیِ لحظه ی حال توجه کن » نَفْست را تسلیم آتشِ اکنون کن اجازه بده که درد ناآگاهی، ترس و مقاومت در برابرِ زندگی در آگاهی و عشق بسوزد اجازه بده فواصلِ سکوت در وجودت طولانی تر و عمیق تر شوند جستجوی هر آنچه که تو را از لحظه ی حال بیرون می کشد را متوقف کن، چه اشراق، چه عشق، چه هر چیز دیگر در هر لحظه با واقعیت خودت بی هیچ قضاوتی روبرو شو به جشن و سرور در لحظه ی حال بپرداز اجازه بده آتشِ «اکنون» همۀ سرگرمی ها و تعلقاتت را بسوزاند.
زندگی را زندگی کن
تلاش نکن که زندگی را بفهمی
زندگی را زندگی کن
تلاش نکن که عشق را بفهمی عاشق شو؛
خودِ عشق باش
یادت باشد تا وقتی شخص، به خود عشق نورزد
نمی تواند برای هیچکس دیگری احترام قائل شود
شخصی که با خودش کنار نیامده است
هرگز نمیتواند با جهان خارج کنار بیاید
به همین دلیل همه عشقشان قلابی است
و همه عزت و احترامشان دروغین است
پوشالی و تهی است تو که به خودت احترام نمی گذاری
چطور می توانی به دیگری احترام بگذاری؟
تا وقتی عشق به خویشتن در وجودت متولد نشده
بر دیگران درخشیدن نخواهد گرفت
نخست باید برای خودت روشنایی باشی
آنگاه روشنایی تو گسترش خواهد یافت
و به دیگران سرایت خواهد کرد.
هستی تو را اینگونه که هستی میخواهد.
هستی اینگونه که هستی به تو نیاز دارد.
وگرنه کسی دیگر را به وجود میآورد و نه تو را.
پس خودت باش.
بی هیچ قید و شرطی،
بی هیچ بند و اسارتی…
اگر می خواهی راهت را بیابی
به هیچ چیز نچسب.
بدنبال عشق نباش
خودت عشق باش!
به باد گوش فرا بده، با تو حرف می زند
به سکوت گوش فرا بده، با تو سخن می گوید
به قلبت گوش فرا بده، او می داند.
اگر صلح می خواهی، آرام باش.
اگر خرد می خواهی، سکوت کن.
و اگر عشق می خواهی، خودت باش!
واقعیت لحظه را بشناس
مراقب شرایط درون باش،اگرعصبانی هستی،اگر حسادت میکنی،اگر اشتیاق به جر و بحث داری،اگر حالت دفاعی داری،اگر نیاز به محق بودن داری،اگر رنج عاطفی داری.اگر … هر چه هست، متوجه آن باش و واقعیتِ لحظه را بشناس. اين تجربه تو نيست كه به تو شكل می دهد، بلكه تو با درک تجربه ات، به خودت شكل ميدهی.خردمند با نفس خویش در نبرد است و نادان با دیگران. تنها فروتنی می تواند نَفْس را نابود کند..نَفْس تو را از خدا دور می کند. در به سمت خداوند باز است، اما درگاه آن بسیار کوتاه است. برای ورود باید خم شد.
حضور
آسوده باشید…
نه به دنبال بدست آوردن باشید و نه بدنبال چیزی شدن.
بدنبال یافتن حقیقت و گریز از خیالات و آرزوها نیز نباشید.
فقط حضور داشته باشید. در “اینک و اینجا”
اینجا و اینک در این بدن. و در این روح و روان.
آنگاه از دل همین آسودگی است که آگاهی عمیق
و خالص جهانی و لایتناهی رو می نماید.
نسبت به هیچکس وابستگی و تعصب نداشته باش.
خودت را از چنگ گذشته رها کن. خلاق باش. ماجرا جو باش.
زندگی را با روشهای تازه تجربه کن و از آن لذت ببر. کاشف زندگی باش.
آنگاه همچون زنبور عسل به همه جا پرواز خواهی کرد و از شهد تمام گلها برخوردار خواهی شد.
آغازِ به شناخت خود ، شروعِ خرد است.
راز جهان، در شناخت خود نهفته است.
اين تعليمي است که هيچ کس نميتواند به شما بدهد،
به جز خود شما، و زيبايي آن در اينجا است.
اين کار نياز به توجه بيوقفه،
و ذهني دائماً پرسشگر دارد.
شناخت خویش
حسها نمیتوانند او را احساس کنند
و ذهن نمیتواند او را بفهمد.
آگاهی،به تنهایی همه جا است
و بهمنزله “من” در بطن انسان برمیخیزد.
او درخشش خورشید و گردش زمین است.
او فراتر از مکان و زمانی که
وجود خودشان را از او بهره میگیرند است.
ذهن نمی تواند برود تا او را لمس کند، یا به او برسد،
و اگر سعی کند تا او را پیدا کند او را نخواهد یافت.
این تلاشها، تکاپوهایی هستند که آن سکوت را پنهان میکنند.
او فقط وقتی که ذهن حرکت نکند از خود پیدا میشود.
او هیچ آغازی ندارد و فقط شناخت خود او را پایان خواهد داد.
پرسش ” من کیستم؟ ” او را پایان خواهد داد.
بنابراین با استواری تصمیم بگیرید، ” من باید او را اکنون انجام دهم.”
این تولد انسانی، برکتی بزرگ است، او را هدر ندهید!