نیمه تاریک وجود چیست؟
- 21 اردیبهشت 1401
- admin98
- یک نظر

نیمه تاریک در واقع به این صورت تعبیر می گردد،اگر در درونمان جنبه ای وجود داشته باشد که ما هنوز آن را نپذیرفته باشيم، همواره در طول زندگی با افرادی رو به رو خواهیم شد که دارای همان خصوصیت منفی خواهند بود. کائنات مدام سعی دارد به ما بفهماند که واقعا کیستیم و میخواهد به ما کمک کند تا دوباره کامل شویم.
بیشتر افراد از روبهرو شدن با تاریکی وجود خود و در آغوش کشیدن آن میترسند، اما شادمانی و رضایتی که فرد آرزو دارد در همین تاریکی یافت میشود، در واقع ما با تلاش در راه کشف وجود یکپارچه خود، دری به روشنایی حقیقتی می گشایم.
یکی از عمدهترین مشکلات عصر اطلاعات بیماری “من میدانم”است. بیشتر اوقات همین دانستن، مانع از تجربه و درک درون میشود، کار کردن روی سایه کاری فکری نیست.بلکه سفری از ذهن به سوی قلب میباشد، بسیاری از افرادی که در مسیر رشد شخصی گام بر میدارند، بر این باورند که کارشان را به پایان رساندند و مایل نیستند حقیقت وجود خود را ببینند.
بسیاری از ما آرزو داریم به نور برسیم و در زیباترین و والاترین حالت وجود خود به سر بریم، اما میخواهیم بدون یکپارچه کردن تمامی وجودمان به این مهم دست یابیم، در حالی که نمیتوان بدون شناختن تاریکی روشنایی را به گونهای کامل حس و تجربه کرد.نیمه تاریک در مسیر ما به سوی آزادی حقیقی قرار دارد. هر یک از ما باید آماده باشیم تا پیوسته به کشف و آشکار کردن تاریکیهای وجود خود بپردازیم.
تمامیت وجود
هستی همواره ما را به سمتی هدایت میکند که تمامیت وجودمان را بپذیریم. ما هرکس و هر چیزی را که جنبههای فراموششده ی وجودمان را انعکاس میدهد، به خود جلب میکنیم.آنچه بر زبان میآورید و انجام میدهید، تصادفی نیست. زندگیتان را خود شما میآفرینید و در آن هیچ تصادفی وجود ندارد.
انسان منسجم و یک پارچه
تنها راه ما برای این تضمین که در مسیر درست باقی بمانیم، گمراه نشویم و در دام مسیر نیمه تاریک خود نیفتیم، آن است که پیوسته نسبت به همه تمایلاتی که در درون داریم و قدرت به بیراهه کشاندن ما را دارند، هشیار باشیم.
هفت شیوه «بودن» وجود دارد که هرگاه نادیده گرفته شوند، میتوانند ما را گرفتار الگوهای خود ویرانگرانه کنند.
✔️ محافظه کاری،
✔️زیاده خواهی
✔️خودبزرگ بینی،
✔️ناشکیبایی،
✔️خودپسندی،
✔️یکدندگی
✔️ریا
این موارد،پیامدهایی تباهی بخش دارند که میتوانند ما را از خود برترمان جدا سازند. در حالی که این گرایشات میتوانند ما را به سقوط نهایی بکشانند، نقطه مقابل و عامل توازن آنها به گسست درونیمان التیام میبخشد و ما را به کامل بودن، جایی که بار دیگر میتوانیم از تمامیت آن کسی که هستیم بهرهمند شویم، باز میگرداند.
در یکایک ما هم شکار و هم شکارچی وجود دارند و باید قلبمان را به روی هر دو وجه خود بگشاییم. اگر دوگانگی طبیعت بشری خود را نپذیریم، التيام ما ناممکن خواهد بود.
اما در حالی که گرایشات و ضعفهایمان را میشناسیم و آگاهی و مهربانی خود برترمان را به این بخشها میآوریم، روی این جدایی که ما را به مسیر خود ویرانگری میکشاند، پلی میزنیم و اجازه میدهیم که یکپارچگی سالم همه جنبههای ما پدید آید.
این روند همچون متوازن کردن یک الاکلنگ است. ما گرایشات وجود خود را که از تعادل خارج شدهاند، به حالت تعادل میآوریم و همزیستی مسالمت آمیز همه بخشهایمان را ممکن میسازیم. آنگاه تکانههای پُر مهر و خوب ما با تکانههای تاریک و خودخواهانه ما به توازن می رسند. این معنای انسان منسجم و یکپارچه است.
نکته مهم:
وحدت وجود، قطع یا نادیده گرفتن
قسمتی از وجود (نیمه تاریک) نیست.
بلکه با جمع اضداد (تاریک و روشن) بدست می آید.
پذیرش
هر چه ھستی را بپذيرش،آرزو نکن چیز دیگری باشي،این معنای ناجاه طلبی است.جاه طلب نبودن و داشتن پذیرش و صبر پایه ی تمام دگرگونی ھای معنوی است.ھمین که خودت را شناختی .همین که سراپا میل به پیشرفت در مسیر هستی.چیزهای زیادی شروع به رخ دادن ميکنند اما در بهترین زمان خودش!
جسم وسیله ای ست که روح کار خود را به وسیله آن در زمین انجام میدهد.بنابراین از کالبد خود مراقبت کنید و آن را پاکیزه، تمیز، قوی و سالم نگه دارید، اما یک لحظه هم خودتان را با آن یکی ندانید.
شاهد باش که جسم نیستی…
شاهد باش که ذهن نیستی…
هشیار باش که تنها یک شاهدی.
شاهد باش که تو همان عشقی.
یونگ می گوید:
اصطلاح سایه را برای بخشی از شخصیت انسان به کار می برد که به خاطر ترس، بی توجهی ،خجالت و فقدان محبت طرد شدهاند. او شرح سادهای از سایه ارائه میدهد”سایه شما، شخصی است که دوستش ندارید”
آن ابعادی از وجودتان که دوستشان ندارید، نمی گذارند زندگی کنید. پس یاد یگیرید که هر آنچه هستید باشید، تا بتوانید حس آزادی و رهایی را تجربه کنید.
به عبارت دیگر باید دست از قضاوت خویش برداریم و خود را ببخشیم که انسانیم و نواقصی داریم. زیرا هر چیزی که از آن بیزاریم و از خود دور میسازیم.در واقع به حیات خود در درون ما ادامه میدهد و در مقابل، حس ارزشمندی را از بین میبرد.
شناخت نیمه تاریک وجود
در تاریکی همه ی ما شبیه یکدیگریم.
محتاط باشیم در “سرزنش “
و”قضاوت کردن “دیگران
وقتی نه از” دیروز او”خبر داریم،
نه از”فردای خودمان”.
شناخت نیمه تاریک وجود خودت کمک می کند
که چگونه با بُعد تاریک دیگران کنار بیایی.
نور و تاریکی
چرخش نور به زمین گونه ای است
که نیمی از آسمان روشن است
و برای نیمه دیگر کاملا تاریک!
در بُعد سوم پیدا کردن “نور”
در تاریکی رخ می دهد،
همان طور که در شب
ستارگان پدیدار می شوند.
کلام آخر:
بخشایش مهمترین گام در راه عشق ورزیدن به خود است.ما باید خودمان را با چشمان معصوم یک کودک بنگریم و خطاها ، شک و دودلی خود را با عشق و مهربانی پذیرا شویم تا به ورای من محدود و شخصی خود برویم و خویشتن را بیابیم.