درد، بی دلیل در زندگی ما نمایان نمی شود،برای شفای تن باید روح را شفا داد!
- 27 مهر 1399
- admin98
- یک نظر
درد، بی دلیل در زندگی ما نمایان نمی شود،
بلکه نشانگر این است که چیزی
در زندگی ما نیاز به تغییر دارد.
برای شفای تن باید روح را شفا داد!
“عشق”مردم را شفا می بخشد ..
هم کسی که “عشق” را ابراز میکند ..
هم کسی که “عشق” را دریافت میکند ..
اگر هوشیاری بدن بالا باشد
خود کارش رو بدرستی انجام میدهد
و اگه نیازی داشته باشد بواسطه همان هوشیاری
که هوشیاری خود ماست راحت تر متوجه نیازش می شویم
توجه به بدن و حس کردن انرژی حیات درون جسم
روش ساده ای برا بالا بردن هوشیاری و همینطور بالا بردن
فرکانس انرژی بدن است، در این حالت بیماری ها نمیتوانند
دوام بیارند علاوه بر این انرژی حیات بخش جسم نیز
بواسطه افکار بیهوده هدر نمیرود و خود این انرژی
کاری را که لازم است به بهترین نحو انجام میدهد.
زیرا بدن هوشمند وارد عمل می شود.
رنج و رها کردن
اگر رنجی به شما وارد شد و آزار دیدین
کائنات میخواهد به شما یاد دهد که رها کنید
تا آزاد شوید و بیدار
رنجی که در اول می آید
راحت تر،قابل رها کردن است
و نباید درگیرش شویم و با آن هویت بگیریم
اگر درگیرش شویم درد را هم به وجود میاورند
درد و رنج با هم یکی میشوند
و بر شدت شان افزوده می شود
و هرچقدر رها کردن را نیاموزیم
این درس ادامه پیدا میکند
راه گریزی نیست
و نیاز هست که با آن رنج روبرو شویم
و با حضورمان از آن عبور کنیم.
درد و بیداری و ارتقا روح
اتفاقات بر اساس زندگى طراحى مى شوند
بر اساس نياز روح براى رشد و تكامل،
اگر با دردى مواجهى زندگى دارد پيام ميدهد:
كه در مسير درستى نيستى به آن درد آگاه شو
و بگو خدايا ممنونم اين بهترين اتفاقى بود
كه توسط زندگى رقم زدى تا مرا بيدار كنى .
اينك براى ارتقا روحم درس اين اتفاق را مى فهمم
و به جستجو در لايه هاى درونم مى روم
تا ريشه اين درد را بيابم و پاك كنم
درد و عدم پذیرش
بخش بزرگی از درد و رنج انسانها
غیر ضروری است، اما تا زمانی که
ذهنی کنترل نشده زندگی فرد را در اختیار دارد،
توسط خود شخص ایجاد میشود.
دردی که اکنون به وجود می آورید
همواره نوعی عدم پذیرش است؛
نوعی مقاومت ناآگاه
در برابر آنچه که هست.
تا هنگامی که
احساس وجودتان را
از یکی دانستن خویش با ذهن
یا بهتر بگوییم
از «من درونی» میگیرید،
نمیتوانید از درد رها شوید.هنگامی که
به این حالت پایان دهید،
ذهن از جایگاه قدرتش
پایین کشیده میشود
و «بودن»،
خود را به عنوان
طبیعت راستینتان
بر شما آشکار میکند.
ذهن و تلاش برای فرار از درد
هر چه ذهن بیشتر تلاش کند
تا از درد رها شود ،درد بیشتر میشود.
ذهن هرگز نمیتواند راه حلی پیدا کند
و نمیتواند کاری کند که شما راه حلی پیدا کنید
خود را از هماهنگی و وابستگی
به ذهن و منِ ساختگی رها کنید
تو به طورعمیق اسیر چیزی خواهی شد که:
اشتیاق رهایی از آن را داری.
زیرا آزادی نفی نیست.
آزادی از چیزی نیست
یا برای چیزی نیست.
از همین رو، درک کن و نجنگ.
آگاهی؛ آزادی است .
خویش
خویش باعث درد و رنج نمیشود
بلکه این ایگو (نَفْس ) است که باعث درد و رنج است
همانکه میگوید «من اینم من آنم » وقتی ایگو تصمیم میگیرد
تا ، کسی باشد درد و رنج آغاز میشود
وقتیکه تو فقط من باشی درد و رنجی وجود ندارد
همین که من تبدیل میشود به مثلا مایکل درد شروع میشود
صبح از خواب بیدار میشوی چه کسی از خواب بیدار میشود؟
مایکل از خواب بیدار میشود همین اولین رایحه صبح مایکل
را از خواب بیدار خواهد کرد سپس تمام پدیدهها ظاهر میشوند
و همزمان درد و رنج نیز به همراه آنها خواهد آمد
بگذار من بهتنهایی باقی بماند و پساز آن دیگر رنجی نخواهد ماند
درد و رنج همیشه در ارتباط با سایر چیزها
و موقعیت های دیگری است که به گذشته تعلق دارند
درد و رنج با گذشته در ارتباط است
هماهنگی ذهن بدن و روح
اگر می خواهی درد و بیماریهایت ریشهای شفا یابند؛ بدن، ذهن و روحات را در هماهنگی نگهدار، هماهنگی کالبد جسمانی با کالبد ذهنی با روح، اساس کار است، وقتی در کاری وارد شدی، ذهنت همانجا باشد و روحت همان را نظاره کند، اگر به سجده می روی، بگذار ذهنت نیز تسلیم شود و روحت نیز به سجده افتد، وقتی استکانی را می شویی، ذهنت همانجا باشد و روحت نیز همان کار را ناظر شود،
اینکه بدن، کاری کند و ذهن به هپروت رود و روح خواسته ی دیگری داشته باشد، ریشهی تمام بیماریهای روان تنی است، چنین چیزی تکه تکه کردن خود است، همواره در هر کاری که هستی، خودت را به یاد آور، این یادآوری و این نگاه به خودِ فعال، مهم است، لازم است از حفظ و شرطی شده کار نکرد، مگذار که بدن در فعالیتی باشد و ذهن مشغول ورّاجیهای خودش باشد و روح نیز در صحرای حیرانی سیر کند، چنین چیزی برای کسانی که تمامیت وجودشان را خواهانند، بزرگترین خطر است، منشاء بسیاری از بیماریهای ناشناخته نیز همینجاست، از همین تکه تکه شدن است، پس به خودت کمک کن و در هر حال که بودی، متوجه هماهنگی بدن، ذهن و روح ات باش
حضور و بودن در لحظه حال کلید رهایی است
اگر بر فرض، تمامی مشکلات یا هر آنچه که
به نظر شما دلایل ناراحتی هایتان است
همین امروز به طرز معجزه آسایی محو شوند
اما حضور شما در لحظه حال، افزایش نیابد
و هشیار تر نشوید خواهید دید که خیلی زود ( از روی عادت )
مشکلات و علت های دیگری برای درد و رنج پیدا خواهید کرد
که درست مانند سایه شما را در همه جا و هر کجا که باشید
تعقیب می کنند در دلبستگی ذهن به گذشته وآینده
رهایی وجود ندارد
نشانه ها
به نشانه ها توجه داشته باشید
زندگی پُر است از نشانه و راه ها،
برای افراد بیدار و آگاه تا درس لازم،
را از وقایع بگیرند و وارد راه جدید گردند
زمانی که درد و رنجی به تو می رسد
و در هنگام آن رنج تو آگاه باقی میمانی،
در حقیقت کلید مرحله جدید را دریافت می کنی
و اگر بترسی و غرق شوی در آن واقعه،
راه صعود روحت را می بندی.
به هر وضعیتی که آگاه شوی
به ورای آن خواهی رفت