هشیاری نسبت به صدای درون سر چیست؟
- 24 شهریور 1401
- admin98
- 9 نظر
زمانی که صدای درون سرت که وانمود میکند تو هستی و هرگز حرف زدن را متوقف نمیکند را تشخیص دادی، از هم هویت شدن ناآگاهانه با جریان افکار بیدار میشوی.زمانی که متوجه آن صدا شدی، پی میبری که توی حقیقی، آن صدا یعنی همان فکر کننده نیستی بلکه تو همانی هستی که از این صدا آگاه است.
تو صدای درون سر خویش نیستی،بلکه کسی هستی که این صداها را می شنود،تو حضور آن آگاهی ناب هستی که در پس زمینه ی صداهای درون سر توست و از این صداها آگاه است.صدای درون سر تو ،ایگوست و تو آن حقیقی هستی که این ایگو را می بیند و می شناسد،با مشاهده ایگو، تو از اسارت ایگو رها می شوی.
گوش کن. فقط گوش کن. به صدای ذهن گوش بده. بشنو. مشکل اینجاست که ما صدای ذهن را نمیشنویم. آنچنان با آن یکی شدهایم که همچون سِحرشدگان خودمان را تماماً همان میپنداریم. صدای ذهنت را بشنو. حضور داشته باش و آن حرفها را بشنو. چنان برای شنیدن صدای ذهن حاضر باش، گویا گربهای با تمام وجود در کمین موشی است. بشنو. راه رهایی، شنیدن است. همینکه آن را بشنوی، آن وا رفته و از هم میپاشد. آگاهی از صدای ذهن، محو آن است. بشنو و مدام در تقویت این گوش، بکوش. منع این سر و صداهای درون ذهن شروع ادراک حقیقی خودت و کشف رازهاست.
روح تو همیشه سعی میکند که بر فراز سر و صدای ذهن تو شنیده شود. وقتی که ذهن را ساکت کنی. روح تو فرماندهی را بدست میگیرد.
مراقبه یا مدیتیشن، تلاش برای ساکت کردنِ سر و صدای ذهن نیست. بلکه این است که به یاد بیاوری که آن سر و صدا، هویت و ماهیت تو نیست. این باعث ساکت شدن ذهن می شود.
من صدای درون سر نیستم
در مرکزِ آگاهی جدید، تعالی اندیشه قرار دارد. توانایی تازهای که از اندیشه فراتر میرود و به بُعدی در درون خودش که مافوق اندیشه است پی میبرد. آنگاه شما دیگر هویتهای خود را و معنای این را که کیستید. از جریان فکرهایتان که تا قبل از این،آنها را خودتان و داراییتان میپنداشتید،(داشتن فکر مثبت، باهوشی، دانستنیها و غیره) نمیگیرید.
رهایی عظیمیست لحظهای که پی ببریم،آن «صدای درون سر» نیستیم.
پس کیستیم؟ کسی که آن را مشاهده میکند. هوشیاریِ قبل از اندیشه،فضایی که فکر، احساس یا ادراک در آن پدید میآید.
تمرین کن شنیدن را بیاموزی
در این زمان که اکثرا بیشتر می خواهند
تو تمرین کن کمترین ها را بخواهی :
🚫عجله کمتر
🚫استرس کمتر
🚫سر و صدای کمتر
🚫خشونت کمتر
الگوهای فکری ات را بررسی کن
بارهای اضافه ات را شناسایی کن
نیاز به رها کردن بارهای اضافه داری
اگر هدفت با روحت یکی باشد شاد هستی
اگر نه نیاز به پالایش و شناخت نیازهای حقیقی ات داری
روح تو میداند چی میخواهد
اما ذهن تو مانع میشود
تمرین کن شنیدن را بیاموزی
زیرا روحت دائما با تو در حال صحبت کردن است
و تو باید بیاموزی که صدای آن را بشنوی.
موجی معلم معنوی می گوید:
حضوری وجود دارد که ژرف تر از هر فکری است.
او خود را اینجا , در قلب , اعلام میکند.
او همواره حاضر , پایدار و خالص است.
وقتی که توجه در درون آرامش پیدا کند,
سر و صدای ذهنی فروکش کرده,
آن حضور به تنهایی غلبه میکند.
رها شدن از عادت
هر مساله یا رنجی را ابتدا درک کن،چون بسیاری از موارد وارد دنیای عادات تو شده اند. این عادت بد در بدن تو ریشه دوانده است. در نظام شیمیایی تو ریشه گرفته و در تمام وجودت منتشر گشته است. دیگر مسئله ای نیست که تو با سرت تصمیم بگیری. سر تو دیگر قادر نیست هیچ کاری برای این انجام دهد.سر کاملا ناتوان است. می تواند چیزی را شروع کند،ولی به سادگی قادر به پایان دادن آن نیست.وقتی شروع کردی،وقتی برای مدت ها ادامه دادی، تو یک یوگی بزرگ شده ای! و این عادت در تو خودکار گشته.تو باید آن را غیر خودکار کنی.
تمام مراقبه درباره ی چیست؟ روند غیرخودکار کردن.پس هربار که رنج می کشی،از آن یک مراقبه بساز.هشیار باش. گوش به زنگ باش.آگاه باش.شتاب نکن، عجله نکن. بسیار هشیارانه و با توجه و دقت و آهسته.به صدای درد و رنجت گوش بده.حالا به درد و رنجت نگاه کن. با هشیاری تمام و آگاهی تمام. اگر بتوانی چنین کنی تعجب خواهی کرد، به زودی تمام حماقت این افکار را خواهی دید. تو خودت خواهی دید. و این دیدن از تمام وجودت خواهد بود. نگرشی از تمامیت تو خواهد بود.
به جستجوی آوای زندگی باش و نخست آن را در قلب خودت بشنو
در ابتدا ممکن است که بگویی آنجا نیست؛ وقتی جستجو میکنم فقط صدای ناهنجار مییابم. عمیقتر نگاه کن.
چشمهای پنهان در قلب هر انسانی وجود دارد. ممکن است کاملاً ساکت و مخفی باشد، اما آنجاست.
وقتی آدم برای اولین بار سعی میکند به درون وارد شود. با سر و صدا مواجه میشود: ازدحام، افکار، دیوانگی؛ همه چیز جز سکوت.
اما ناامید نشو. نسبت به تمام سر و صداهایی که در درون با آنها مواجه میشوی بیتفاوت باش. منظورم از “بیتفاوتی” این است که کاری در قبالش انجام نده. سعی نکن متوقفش کنی. اجازه بده جریان یابد. همچون حرکت ابرها در آسمان و نظارهگری تو بر آنها. هیچ کاری نکن، فقط نگاه کن، بیتفاوت، بدون هیچ درگیری. این مشاهدهگری است.
اگر بتوانی مشاهدهگری کنی. رفته رفته عمیقتر نفوذ میکنی.
سرچشمهی عمیق موسیقایی، هارمونی عمیق، هستیِ آهنگین در درونت منتظر توست. به درون نفوذ کن و به آن خواهی رسید.
آرام کردن ذهن
هستی در درون ماست و در دلِ همه ی ما سخن میگويد. اما سرِ ما، همچون يک بازار آنقدر شلوغ و پر سر و صداست و صدای درون سر مانع می شود كه هرگز اين ندایِ آرام و آهسته ی درون را نمیشنويم. تنها كارِ لازم برای شنيدنِ صدایِ هستی، ساكت تر كردن، كم سروصدا تر كردن و آرام تر كردنِ ذهن است. با آرامش يافتنِ ذهن ناگهان نغمه ی الهی را در درون خواهی شنيد. میبینی كه بر چنگِ دل تو می نوازد. اين نغمه بسی دگرگون ساز است. يكبار كه آنرا بشنوی. هرگز از يادش نمیبری. يكبار كه آنرا بشنوی. زندگی ات ديگر همان زندگیِ گذشته نخواهد بود. به جزئی جاودان و ابدی از هستی تبديل میشوی. تو دیگر فنا ناپذیر خواهی شد.
اکهارت تول معلم معنوی می گوید:
چه رهایی بزرگی ست که دریابی
آن صدای درون سر من،
آن کسی که من هستم نیست.
مشکل از آن تو نیست؛
او فقط متعلق به ذهن توست.
با منفک کردن از ذهن خود شروع کن .
قاطعانه به یاد خود بیاور که تو ذهن نیستی
و اینکه مشکلات او، از آن تو نیست.
عالی ممنون از اشتراک آگاهی
ممنون از شما
ممنون از انرژی مفید و سازنده ای که به اشتراک میزارید
ممنون از شما آرزو جان،سپاس از دیدگاه تون
خدا را شكر مي كنم كه شما را در مسير من گذاشت.از تمام دوستان قدیمی دور شدم..در دنیای ارتباطات و رفیق بازی گم شده بودم..تایید اونها برای من تمام زندگی بود..زندگی پوچ و بی معنی.یکزمانی تعصبات قومیتی دامن مرا فرا گرفته بود،یک زمانی تعصبات مذهبی و انتقال از مذهب به مذهب دیگر و قبلش تعصبات قبیله ایی و امثال اینها،ولی الان انقلابی از تغییر را در اعماق درونم احساس می کنم..تغییر از جنس بیداری و اگاهی،تغییری از ارامش بدون سبب،تغییری از انسجام با تمام انسانها..فقط این نور می تواند دنیا را از شر جنگها و کینها نجات بدهد..به امید تولد دوباره سیاره زمین..درود خدا بر شما انسانهای روشن و اگاه.
درود ممنون از شما دوست گرامی و بزرگوار و سپاس از مهرتون،با آرزوی بهترین ها برای شما.
سلام واقعا عالی بود من که نشئه شدم و حالم خوب شد ممنونم از مطالب شما
سلام ممنون از شما.
جهان هستی با وجود ما تعریف میشود بدون بودن ما تعریفی از هستی نمیبود ما اشرف مخلوقات نیستیم ولی کاش همه انسان ها حس وحدت به همه چیز و همخ کس را داشته باشند و اگاهی به همه کارهایی که میکنند .