درک خویشتن چیست و از نظر معنوی و خودشناسی به چه نکته ای اشاره دارد؟
- 28 مهر 1400
- admin98
- یک نظر

درک واقعی از درون می آید دیگری نمی تواند آن را به ما دهد و فقط درکی که از درون می آید می تواند به بصیرت حقیقی انجامد.برای درک حقیقت هیچ جستجویی لازم نیست, فقط حضور داشته باش. اگر به مرحله حضور و بودن در لحظه برسی به حقیقت خواهی رسید. خداست که انسان را میجوید. فقط بدون انجام هیچ کار و بدون رفتن به هیچ جا و بدون رویا پردازی.در یک فضای ساکت بمان, آنوقت در آن فضای ساکت ناگهان وجودش را احساس میکنی.او همیشه در آنجا حضور داشته است.فقط تو در سکوت نبوده ای,به همین دلیل او را نمی دیدی و نمی توانستی صدای سکوتش را بشنوی.
برای دیدن ته دریاچه،ما نیاز داریم که جریان بهم خوردن گل و لای را متوقف کنیم.ما همچنین باید بگذاریم گل و لای افکار از هم گسیخته و استدلالی فروکش کند.وقتی این اتفاق بیفتد،ذهن به طور طبیعی روشن و شفاف می شود.سپس می توانیم اعماق ژرف ذهن را ببینیم و ماهیت حقیقی آن را درک کنیم.
تمامیت
اگر میخواهید زیباییِ یک پرنده، یک حشره، یک برگ، یا شخصی را با همه ی پیچیدگیهایش درک کنید.ناگزیرید تمامیِ توجهتان را، که در واقع همان « هشیاری» است، به آنها معطوف کنید. و زمانی میتوانید همه ی توجهتان را متمرکز کنید که به آن پدیده، اهمیت بدهید. در واقع این نیز بدین معنا است که؛ واقعاً دوست داشته باشید.و علاقمند باشید که بفهمید (فهم کنید) و نتیجتاً، وقتی تمامِ قلب و ذهن خود را معطوف میکنید میفهمید. یک چنین مرحلهای از « توجه»، انرژی یکپارچه است. در چنین ساحتی از «هشیاری» تمامیتِ شما در یک لحظه آشکار میشود.
نوع دیدن
شیوه و شکلی که ما جهان را میبینیم،ماهیت دریافتهای ما را تعیین میکند.پاسخ هایی که برای درک خویشتن می جویی.در درونت وجود دارند.چیدمان زندگی شما، اعم از انسانها، مکان ها و شرایط بطور بی نقصی توسط خود شما و برای خود شما طراحی شده است.از نگاه ذهن این امر رنج آور و ظالمانه است.اما اگر به ورای ذهن بروی ،خواهی دید که برای رشد و کمال تو ضرورت دارند.وقتی حقیقتِ آگاهی خویش را درک و احساس می کنی.این سرور آمیزترین تجربه ی ممکن است.زیرا ناگهان تو، کلِ جهانی، ستارگان درون تو هستند.خورشید درون تو طلوع و غروب می کند.زمین درون تو به حرکت در می آید،گلها درون تو شکفته می شوند.
درک یک فرآیند روشنفکرانه نیست
کسب اطلاعات درباره ی خود و درک خویش دو مبحث کاملا متفاوت است.از آنجایی که اکثر ما با گذشته و دانسته ؛ راضی و خرسند هستیم.اطلاعات و دانسته ها به طرز عجیبی در نظرِ ما ؛ مهم جلوه میکند.بنابراین ستایشگرِ انسان های با مطالعه و زیرک شده ایم! اما اطلاعاتی را که شما درباره ی خود گردآوری می کنید،همیشه مربوط به گذشته است.در صورتی که درک حسِ بودن ، همیشه در لحظه حال تحقق می یابد .در واقع وقتی که ذهن،انباشته از تصوراتِ گذشته باشد لحظه ی حال را تحت الشعاع قرار می دهد و هیچ حساسیتی وجود ندارد.اما اگر شما لحظه به لحظه ؛ در حال آموختنِ حضور باشید.آموختن از طریق : تماشا کردن ، گوش دادن و عمل نمودن در اکنون آن وقت در می یابید که : یادگیری ، حرکتی دائمی و بی زمان است.
این تو نیستی که میآید و میرود یا محو میشود.
این ذهن است که میآید و میرود و فوت میکند .
درک کن , بدان و در جایگاه واقعی خود به عنوان
آن شاهد بی دخالت همه ی رویدادها باش.
درک کردن را جایگزین قضاوت کردن کن
به جای قضاوت فرد بر حسب رفتار لحظه ای او، و هویت کذب دادن به وی.لحظه ای از خود خارج شو و سعی کن از زاویه ی دید او دنیا و مسئله را ببینی. آنگاه شاید دلیل درونی آن رفتار در آن لحظه را یافتی. تو همه چیز را عمیقا تجربه و درک خواهی کرد و به نظم و حکمت امور پی خواهی برد. وقتی بدون قضاوت بنگری همه چیز آموزنده است. وقتی بی ذهن نگاه کنی، همه چیز آینه ی توست.بین تو و دیگران فاصله ای در کار نیست.زیرا دیگرانی در کار نیست، صرفا یک چیز در کار است و همه چیز همان یک است، و تو همانی. تا وقتی تظاهر کنی نیستی و دوگانگی بوجود آوری. پس هوشیارانه نگاه، تجربه و زندگی کن.
مراقبه باعث می شود بتوانی از زاویه دید من انسانی که با حواس پنج گانه از درون بدن تجربه میکنی خارج شوی و با استفاده از هوش و تصور خود.خود را در قالب های دیگر حس کنی و دیگر زاویه نظرات ممکن در مورد واقعیت های موجود (مثل اتفاقات یا حتی خود) را درک کنی.
مقاومت
مقاومت شما تنها عاملی است که شما را از درک تجربه های شگفت انگیز زندگی تان دور میکند .
🌻بیماری ناشی از مقاومت است.
🌻ناراحتی ناشی از مقاومت است.
🌻سردرگمی ناشی از مقاومت است.
🌻نبود برکت ناشی از مقاومت است.
🌻همه تجربه های بدی که وجود دارند.به خاطر مقاومت شما در برابر جریان طبیعی خوشبختی است.فقط با یک تصمیم برای تغییر ،این مقاومت را بشکنید و پذیرای جریان خوشبختی و زمان حال باشید.
به هر اتفاقی که واکنشِ منفی نشان دهی،آن موقعیت بارها برایت تکرارخواهد شد تا به پذیرشش برسی و پیغام آن اتفاق را درک کنی.از امروز در برابر همه فرم ها و اتفاقات زندگی ، با پذیرش و تسلیم ظاهر شویم.
و این جمله را تکرار کنیم که :
در دل این اتفاق ” خیر و صلاح ” من نهفته است .
با این باور همه اتفافات در مسیر خیر و صلاح شما قرار میگیرند و هر چند به ظاهر بد و سخت باشند.ولی خیلی زود به رحمت و لذت تبدیل میشوند.اگر دانش درک پیام هایی که از اطراف مان به ما می رسد را پیدا کنیم.رابطه ما با دنیا می تواند آموزگار بزرگی باشد و گاهی حتی زندگی ما را نجات دهد.
ریچارد باخ می گوید:
برای ملاقات فردی که درک تان می کند و شما را همانگونه که هستید می پذیرد،عمری صبر می کنید.در پایان در می یابید آن فرد از ابتدا خودتان بوده اید.
علت رنج
کسی که رنج میکشد،تلاش میکند تا از واقعیت فرار کند و این فرار فقط اندوه را افزایش میدهد.اما اگر با مشاهده در سکوت و صبر،علتِ حقیقیِ رنج را درک کند.خودِ این ادراک.همان علتِ رنج را حل میکند.
نشانه
هر چه بیدارتر شوی،بیشتر درک میکنی که هر اتفاقی که میافتد یک “نشانه” است…
وقتی تو شروع به بیدار شدن میکنی:
📖کتابها در صفحه درستی باز میشوند.
⛔️پیامهایی که روی تابلوی راهها نوشته شده نجاتت میدهند!
🌟فردی که در اتوبوس کنارت نشسته، تو را روشن میکند!
🎼 و نجوای یک آهنگ محلی که دقیقا درباره همان مشکلی است که تو داری.
کریشنامورتی معلم معنوی می گوید:
چنانچه آغاز به درک کردن آنچه هستید
بدون سعی بر تغییر دادن آن بکنید،
آنگاه آنچه هستید تحت تحول قرار میگیرد.
برترین درک
اجازه بده : فکر ها برخیزند
اجازه بده دنبال شوند
تو به منزله ی آن بی حرکت
و وجودِ لاقید هستی
تو در خانه نیستی
تو خودِ خانه هستی
این برترین درک است.
شکوفایی
زمانی می توان نور را درک کرد،که به خرد تاریکی پی برد.روح آن هنگام در روشن ضمیری شکوفا میشود که توجه تفکیک نشده ذهن به منشا خالص و جاودان روح معطوف گردد.اعتماد کن! روحت هدف و برنامه ای دارد.گرچه نمی توانی آنرا به تمامی ببینی.و بدان که هر چیزی آنگونه که بایست شکوفا خواهد شد.
درک کردن
اگر بخواهی هر چیزی را ترک کنی،کاملا و تماماً آنرا زندگی کن و نترس.تا ژرف ترین نقطه اش حرکت کن،تا درک کنی. در واقع فرد با ادراک کامل، رها میشود. توسط تجربه کردن و پخته شدن.نه توسط یک عهد و پیمان. با یک ادراک ضمنی و خاموش درک کن که زندگی مدرسه ای است که باید از آن عبور کنی چیزی که درک شد،می تواند ترک شود.
ارتباط
وقتی ذهن ساکت گردید یک شخص همچنین با هر کسی که ملاقات میکند ارتباط برقرار میکند. او نیاز به کلمات گوناگون ندارد.وقتی نگاه میکند درک میکند.دو نفر ممکن است تمام زندگیشان را صحبت و بحث کنند و همچنان هرگز یکدیگر درک نکنند. دو نفر دیگر با ذهن خاموش به یکدیگر نگاه میکنند و در یک لحظه یک ارتباط بین آنها برقرار میشود.
از خودگذشتگی الهی
خدا را در هر چهره و در هر شیئی ببینید. اگر با تمرین طولانی مدت و مداوم این زاویه دید تغییر یافته و از خودگذشتگی الهی را ایجاد کنید، همه اعمال تبدیل به عبادت یا پرستش خداوند می شوند. این کاملا کافی است. به زودی درکِ خدا را خواهید داشت. این یک یوگای پویاست. این یک تمرین آسان است.
پاراماهانسا یوگاناندا معلم معنوی می گوید:
اگر سعی به درک دیگران کنیم و تعصبات و باورهایی را که محیط و اجتماع بر ما تحمیل میکنند از ذهن خود دور کنیم آنوقت جمال کامل الهی درون خود را نشان داده و آن را در همه مییابیم.
مدیتیشن
مدیتیشن و مراقبه یکی از بهترین روش ها برای درک حقیقت است.چرا که در آن متوجه میشوید که شما ذهن و افکار نیستید.شما آن چیزی هستید که از آنها آگاه است.آنها فقط بخشی از شما هستند نه شما.
نکته:
مهمترین نشانه ی درک بالاتر تواضع بیشتر است.
عشق و روابط
وقتی که شما تمایل دارید کسی دوستتان بدارد،معنیاش این است:عشقی درونتان ندارید .واضح است،وقتی شما عشق دارید،آن را از کسی طلب نمیکنید. و زمانی که عشقی در درون ندارید و وارد یک رابطه می شوید و آن رابطه را سرد و دلگیر می بینید و مشکل را در شخص مقابل جستجو میکنید و هزار ناله و فغان که مرا درک نمیکند و دوست ندارد.اما حقیقت آن است این فقدان عشق از شماست و نخست باید عشق را در درون تان زنده کنید تا بعد آماده شوید برای تقسیم عشق تان با دیگران.
هر وقت درک کنی تو تنها دلیل خوشبختی خودت هستی و هیچ فرد یا چیزی بیرون از تو نمی تواند اوضاع را بهتر کند.سفرت به سمت کمال و آرامش حقیقی را آغاز کرده ای.اینک رهایی روحی تو آغاز شده و ناگهان تو به درون گام میگذاری و به خوشبختی و روشنی میرسی.
نگاه به درون
بیشتر آدمها در بیرون از وجودشان زندگی می کنند و افراد کمی در درون شان به دنبال کشف ناشناخته ها و فهمیدن اسرار قدرتهای درونی هستند. آشنایی با نیروها و توانمندیهای پنهان درون آدمی ، نه تنها دلهره آور و نگران کننده نیست. بلکه نگاه بسته ما را به درک حقیقی از میزان بی نهایت توانایی نفوذ و تاثیر انسان در تمام جهان ها خواهد گشود و این سلوکی شگرف است.
آغاز خردمندی
عشق،هنگامی میشکفد که انسان تمامِ جریانات و فعل و انفعالاتِ مربوط به خویشتنِ خود را عمیقاً و به روشنی درک کند؛بشناسد و درک و شناخت هستیِ خویش،آغاز خردمندی و فرزانگی است.
برای درک کردن زبان عشق از روح تان به عنوان مترجم استفاده کنید.
چیزی که لازم است یک شخص را تغییر دهد،تغییر آگاهی او نسبت به خودش می باشد.وقتی من خودم را درک کنم،من شما را درک میکنم و از پیامد آن درک، عشق میآید.
اصل وجود
نور، جز با عبور از تاریکی،هویدا نخواهد شد.در تاریکی ست که نور دیده میشود.در تاریکی ست که نور درک میشود.ما از میان انتخابهای بسیار،ممکنهای بسیار،تصمیمات بسیار و از میان زندگیهای بسیار،زاده شدیم.ما حاصل انتخاب خودمان برای زیستن هستیم.بُعدی از آگاهی وجود دارد که بسیار عمیق تر از تفکر است.آن ذاتِ وجود توست. هسته وجودی ما، درک و مشاهده است. و جادوی هستی ما آگاهی است! اصل بزرگ و اعظم. مانند نوری طلایی جلوه میکند.این اصل در جای دوری قرار ندارد.در وجود خود شما است.
ظرف وجود
خداوند طبق درک و باورهای تو خودش را به تو نشان می دهد.خدای تو به اندازه ظرف وجود توست.پس ظرفت را تا می توانی بگستران و بی زمان و بی مکان شو.تا بتوانی دریافت هایی عمیق را از ناشناخته داشته باشی.
فاصله میانِ دو فکر
درست همانطور که خورشید در یک آسمانِ پوشیده از ابر قابلدیدن نیست به همان صورت خویشِ فرد نیز در آسمان ذهنی که توسط ابرهایِ متراکمِ افکار تیره گشته قابلرؤیت نیست.در شکاف بین دو فکر سعی کن هشیار باشی.به درونِ شکاف توجه کن به فاصله ای که میانِ دو فکر است این ماهیتِ توست. هرچه فاصله میانِ دو فکر بیشتر شود.تو بی ذهنی را بیشتر درک خواهی کرد و به حقیقت خود بیشتر دسترسی خواهی داشت.فضای بین افکار شما راهروی جهانی حقیقت است.
خوشحالی از تو شروع می شود
خوشحالی از تو شروع می شود.نه از رابطه هایت،نه کارت،نه از پول،خوشحالی از خود تو شروع می شود و درک این نکته درک همه چیز است.تا با خودت شادمان نباشی،هیچ کس را یارای آن نیست که به تو شادمانی ببخشد.شادی واقعی به وقایع اطراف وابسته نیست.از عمق سرشاری دل بر می خیزد…
ذهن آزاد
تنها ذهن آزاد درک می کند اصل چیست…
تنها ذهن آزاد درک می کند این لحظه چیست…
و تنها ذهن آزاد به صورت خلاق
این لحظه را با شادی و سپاس گزاری می گذراند ،
تنها ذهن آزاد زیبایی را درک می کند،
تنها ذهن آزاد
عشق را می فهمد…
هدف یوگا
یوگا متوقف کردن الگوهای ناخودآگاه میباشد.طبیعت ذهن نگاه به درون نیست.ذهن جذب بیرون است. برای هدایت ذهن به درون باید ناخالصی ها و موانع از بین بروند.تصفیه ذهن ، کنترل کامل احساس ،نداشتن خواسته و غیره همه برای رسیدن به هدف واقعی یوگا ضروری اند.قصد یوگا رواج و توسعه نیست.بلکه بارور کردن درک ذات حقیقی شخص است.هدف یوگا معرفت به خود است.
به مأمنی رو و فرصت شُمُر غنیمت وقت
که در کمینگه عُمرند قاطعان طریق
حافظ
سخن باستانی:
جهان روحی دارد و کسی که این روح را درک کند.زبان همهی موجودات را میفهمد.
آیا ذهن میتواند بدون قضاوت کردن یا محاسبه کردن مشاهده کند؟
امور را آسان بگیر، اما همراه با پُری و هوشیاری درونی. اجازه نده یک لحظه بدون کاملاً آگاه بودن به آنچه در حال اتفاق افتادن است، بلغزد. این است حساس بودن،نه به یک یا دو چیز،بلکه حساس بودن به هر چیزی. حساس بودن به زیبائی و مقاومت کردن در برابر زشتی.مسبب وقوع تضاد است. میدانی، همچنانکه تماشا میکنی، درک خواهی کرد که ذهن همیشه در حال قضاوت کردن است.این خوب است و آن بد است.قضاوت کردن مردم، مقایسه کردن، سبک و سنگین کردن، محاسبه کردن. ذهن دائماً بیقرار است. آیا ذهن میتواند بدون قضاوت کردن یا محاسبه کردن تماشا کند.مشاهده کند؟ بدون نامگذاری مشاهده کن. فقط ببین که آیا ذهن میتواند این را انجام دهد.
تجربه واقعی انسان چیست؟
اگر انسانی فکر کند که خوشحالی او ناشی از علتهای خارجی و داراییهای او است.منطقی است که: نتیجهگیری شود که خوشحالی او باید با افزایش داراییها افزایش پیدا کند و به نسبت کاهش آنها نیز کم شود. بنابراین اگر او عاری از داراییها باشد.خوشحالی او نیز باید صفر باشد.
تجربه واقعی انسان چیست؟آیا او با این دیدگاه مطابقت دارد؟
انسان در وضعیت خواب عمیق عاری از داراییها منجمله از خود بدن خودش است. او به جای آنکه ناخشنود باشد،کاملاً خوشحال است. هر کسی آرزو میکند که به خوبی بخوابد.نتیجهگیری آن است که خوشحالی ذاتاً در انسان است و ناشی از علتهای خارجی نیست. انسان باید خویش خودش را درک کند.تا آن انبار خوشحالی بینظیر را باز کند.
تعالیم باگواجانگ
خیلی به چیزی وابسته نباش،فرض کن آنچه در اختیار داری چیزی است که جهان به طور موقت به تو داده است و میتواند در یک چشم بر هم زدن آن را یا حتى بیشتر از آن را از تو پس بگیرد. وابستگي به افراد يا اشياء ترس را به تو تزريق مي كند و اين ترس ،جانِ لحظه هايت را مي گيرد. اگر درک میکنی که هر چیزی تغییر می کند.دیگر در پی چیزی نخواهی بود که به آن بیاویزی.
درهای معبد گشوده میشوند
در پس هر رویدادی کلیدی نهفته است که راه گشای ما میشود.حال برای دریافت آن کلید می بایست به این باور برسیم که رویدادها برای اتفاقات بینظیر و درک و آگاهی والاتر وارد زندگی مان میشوند.هر کجا که کاملا عاشقانه مجذوب شده باشی و حضورت را بر ذهن مقدم بشماری درهای معبد گشوده میشوند.
گشایش قلب
انسان باید قلبش را یعنی چشم دلش را باز کند.از طریق دل است که گل میشکفد.پرنده آوازخوانی میکند و تنها از طریق دل است که به درک زندگی نائل میشوید.یک قلب گشایش یافته،قدرت این را دارد که،قلبهای بسیاری را روشن و مشتعل کند…
آگاهی درون
اگر بخواهیم آگاهی درون را درک کنیم.باید از پردههای تاریک ذهن بگذریم و از جاده های صعبالعبورِ عادت سفر کنیم تا به اقیانوس شفاف درون برسیم.برای گذشتن از اینها باید اراده را به کار گیریم.هنگام مراقبه سفر کن و با قدرت تجسمی که داری.کل هستی را از عرش تا فرش نظاره کن.گاهی از موقعیت فعلیت فاصله بگیر و خودت رو از بلندای هستی تماشا کن.خودت را روحی ببین که برای رشد کردن و کامل شدن در این کالبد حاضر شده.زندگی را زیبا و شگفتانگیز دریاب.
سخن ما قبل پایانی:
به صدای خانه ی واقعی خود
با ذهنی آرام گوش فرا ده.
کوهها و دریا فوق العاده زیبایند.
بازگشت به خانه ی خود،
یافتن ریشههای کهنات.
پس از گذر از پل درک،
به پل عشق خواهی رسید.
و کلام آخر:
نکته واقعی درک کردن است نه ترک کردن…