حقیقت ورای ذهن چیست و به چه چیزی اشاره دارد؟
- 06 دی 1401
- admin98
- 2 نظر

حقیقت ورای ذهن به این نکته ظریف اشاره دارد که برای رهایی به ذهنت متکی نباش! این خود ذهن است که تو را به زنجیر کشیده است. به ورای آن برو! بیداری نقطه ای ست که در آن ذهن در ورای خود به حقیقت می رسد. در بیداری، شما بجای جستن خوشایندها، پیگیر آنچه درست است خواهید بود.
کسی که به ذهن می چسبد و با آن هویت می گیرد، نمی تواند حقیقت ورای ذهن را مشاهده کند. هر کس که سعی در تمرین قوانین بودا دارد ، حقیقت ورای تمرین را درک نمی کند. تمام تمرینها و هر آنچه انجام می دهید از ذهن است. فقط مشاهده گری ( شاهد بودن ) از ذهن نیست. این را به یاد بسپار. حتی وقتی که مدیتیشن میکنی شاهد باش، مدام آنچه که رخ میدهد را ببین. وقتی ذهن را رها میکنید، فقط آگاهی باقی می ماند.
کریشنامورتی معلم معنوی می گوید:
وقتی هیچ تلاشی برای تغییر و یا پذیرش تصویر وجود ندارد، بلکه فقط حقیقتِ آنچه که هست وجود دارد، خود مشاهدهٔ آن واقعیت تغییری بنیادی را در آن واقعیت به وجود میآورد. این فقط وقتی میتواند واقع شود که مشاهدهکننده همان مشاهدهشونده است. هیچ چیز اسرارآمیزی دربارهٔ آن وجود ندارد. راز زندگی ورای تصویر است، ورای تلاش، ورای فعالیت متمرکز، خودخواهانه، ذهنی، و خودمرکز. حوزهای وسیع از چیزی که هرگز نمیتواند از طریق دانستگی کشف شود، وجود دارد. خالی کردن ذهن فقط زمانی میتواند اتفاق بیفتد که هیچ مشاهدهکنندهای وجود ندارد، همچنانکه مشاهده شوندهای. همهٔ اینها توجهی عظیم، آگاهیای که تمرکز نیست، میطلبد.
فراتر از توهمات جهان
برای کسانی که بتوانند فراتر از توهمات جهان را ببینند و متوجه شوند که حواس پرتی ها فقط برای این هستند که مانع عروج آنها شوند؛ گنجی بزرگ و ورای تصور وجود دارد.
به عبارت دیگر برای افرادی که بتوانند به اندازه کافی حضور داشته باشند و وجود واقعی خودشان رو ببینند و با خرد درونی شان اتصال برقرار کنند هوشیاری های والا و عشقی ماندگار در دسترس است و نیاز است که افراد متوجه شوند که خیلی از برنامه،سرگرمی ها ،اتفاقات ،هیجانات کاذب ،اخبار ،رسانه ها همان حواس پرتی ها هستند که سعی دارند ذهن فرد را با یک سری اطلاعات دست چندم و غیر واقعی پُر کنند تا مانع صعود و عروج انسان به روح خودشان شوند(یعنی همان برگشت به خویشتن و وجود حقیقی) و درگیر یک سری برنامه ها و شرایط مضحک باشند. چون یک وجود بیدار شده اصلا برای کنترل کنندگان یا گردانندگان قدرت و ثروت خبر خوبی نیست.
در آن صورت همان صنعت هایی که کلی برایشان سرمایه گذاری شده،وقتی مردم بیدار و روشن باشند نمی توانند مثل قبل فروش داشته باشند و خدمات شان را(حالا هر صنعتی که باشند) و اگر این تعداد(افراد بیدار) روز به روز بیشتر شوند، خب برای آنها این یک کابوس هست و در نهایت اینکه در راه خردمندی انسانها موانعی ایجاد می کنند ولی دیر یا زود افراد بیشتری نسبت به حقیقت خودشان هشیار خواهند شد.،حتی اگر این برخلاف سرمایه گذاری هسته قدرت جهان باشد.
با چشمان برهنه جهان را بنگر
تو دنیایی
فقط تو واقعاً وجود داری، نه چیز دیگر
چیزهای دیگر فقط آینهاند
اگر تو هرج و مرج باشی، دنیا میتواند در نگاهت هرج و مرج باشد
و اگر در درون مرده باشی، دنیا میتواند مرده باشد
اگر در درون زنده باشی، دنیا میتواند زنده باشد، به وضوح زنده. به تو بستگی دارد
تو در خانهای آینهای زندگی میکنی
تو واقعیت هیچ چیز را نمیبینی
تصویر ذهنی خودت را بر هر واقعیت منعکس میکنی
تو آینهها و تصورات را همه جا با خود داری و بعد به حتم کسل میشوی و میگویی «به نظر میرسد هیچ مقصدی در زندگی وجود ندارد. من به هیچجا نمیروم. در دایرهای سرگردان میچرخم. روزها همه شبیه هماند… همان تکرار…»
اما این به خاطر هستی نیست، به خاطر تو است.
آینهها را بشکن،از زندانت بیرون بیا،با چشمان برهنه جهان را بنگر،با گوشهای برهنه جهان را گوش بده
این مدیتیشن است، نگاه کردن به جهان بدون ذهن
آنگاه همه چیز نو و تازه است. همه چیز تا ابد سرزنده است. همه چیز خدایی است، اما برای رسیدن به این نقطه باید ارتباط عمیقی بسازی، باید نفوذ عمیقی به درون قلبت داشته باشی، زیرا عصارهی زندگی آنجا در انتظار تو است.
آینه درون
هر چیزی که در بیرون دیده میشود تنها آینه ای از درون هست
هر احساس و یا انرژی که میبینیم و حس می کنیم نیز ناشی از همین مورد است و تا زمانی که واقعیت را بر اساس شرطی شدگی و از نگاه محدود ذهن ببینیم هیچگاه نمی تونیم حقیقت رو درک کنیم زیرا تصویر ذهنی جلوی حقیقت رو میگیرد و حقیقت ورای ذهن و احساسات هست.
و برای اینکه بتونیم جهان را حقیقی ببینیم نیاز هست که دوباره متولد شویم بدون هیچ ذهنیت و نگاه از پیش تعیین شده ای و دیدن با این وضوح که انسان را به معصومیت دوران تولدش برمی گرداند و اینبار علاوه بر معصومیت ،خودآگاهی هم وجود دارد که مدیتیشن نام دارد. و برای بیدار شدن به این بصیرت باید به خود حقیقی مون برگردیم تا لذت و سرور یگانگی رو بچشیم.
حضور ناب
حضور ،شاهد و خودآگاه بودن ما همواره موثرتر از ناخودآگاه بودن مان است،هنگامی که ما به حقیقت ورای ذهن میرویم و تحت تاثیر صدای ذهن مان نیستیم،به هستی و آگاهی کل وصل میشویم که بسیار بزرگتر و هشیارتر از ذهن محدود ماست،مثل این است که قطره به اقیانوس وصل میشود.
در حضور ناب انسان از هویت ساختگی و شرطی شدگی که بر حسب نام،موقعیت جغرافیایی،والدین،اطرافیان و تمامی آموزش هایی که از کودکی تا به زمان حال یاد گرفته فراتر میرود و به هستی حقیقی خودش که ورای تمامی دوگانگی ها است وصل میشود، و تازه اینجاست که متوجه میشود و درک می کند که سالهای زیادی را صرف مبارزه با دوگانگی های خودش کرده،در حالی که همه چیز و همه کس یگانه بودند فقط برای ذهن قابل درک نبود چون ماهیت ذهن بر حسب دوگانگی شکل گرفته و در حضور ناب، لذت یگانگی ، بودن و پیوستن به کل را خواهیم چشید که همان عشق حقیقی به معنای واقعی هست.
نکته:
حقیقت در آرامش بدست می آید.
آرامش تو را در وضعیتی قرار می دهد
که می توانی یک تصویر بزرگتری
از زندگی، ورای ذهن را ببینی.
سخن پایانی:
آغاز رهایی، هنگامی است که تو درمیابی که وجود حقیقی تو همان حالت فکر کننده نیست. اگر این نکته را بدانی، حقیقت خویش را مشاهده خواهی کرد. بهمحض اینکه شروع به تماشای فکر کننده میکنی، سطحی بالاتر از آگاهی را در خویش فعال میسازی. آنگاه میفهمی که قلمرویی بیکرانه از آگاهی وجود دارد که ورای فکر توست و نیز میفهمی که فکر پارهای کوچک و حقیر از آن قلمرو بیکرانهی آگاهی است. البته این نکته را نیز درمیابی که تمامی آنچه که مهم است – زیبایی، عشق، خلاقیت، شادمانی، آرامش درون – آنسوی ذهن جوانه میزنند و میبالند. بدینسان، بیدار میشوی.
در جستجوی قرار و آرامش نباش. طالب حالاتی غیر از حالت کنونی خود نباش؛ در غیر این صورت، در درون خود نزاعی میآفرینی و ناآگاهانه مقاومتی ایجاد میکنی. بیقرار بودن خود را ببخش. بهمحض اینکه بیقراری خود را کاملاً میپذیری، بیقراری تو تبدیل به قرار و آرامش میشود. پذیرش کامل توست که تو را میرساند، نه جستوجوی تو.
جمله ی بی قراری ات، از طلب قرار توست
طالب بی قرار شو، تا که قرار آیدت.
مولانا
بسیار عالی بود سپاس 🙏🏻🌺
سپاس ممنون از شما