خوداگاهی چیست؟چه زمانی خودآگاه می شوم؟خودآگاه شدن چقدر طول می کشد؟

خوداگاهی چیست ؟آیا با «تمام وجود» به صدای جویباری که از کوهستان در دل جنگل جاریست، یا به صدای آواز پرندهای که آواز میخواند، گوش دادهاید؟ وقتی لحظاتِ هشیاری را تجربه میکنید، به احتمال قوی متوجه نمیشوید، زیرا تا حدودی در حالتی هستید که ذهنتان تعطیل است.
استادان «ذِن zen» از عبارت «ساتوری» برای این حالت استفاده میکنند که به معنــای جرقهای است که در درون زده میشود و لحظهای است که ذهن، آرام و در هشیاریِ کامل است. اگر چه «ساتوری» تحولی ماندگار نیست، اگر برای شما رخ داد، خدا را شکر کنید زیرا طعم خودآگاهی را احساس میکنید. ممکن است بدون اینکه آن را بشناسید و اهمیتش را بدانید، آن را احساس کرده باشید.
خودآگاهیِ خردِ اصیل و ناب چیست؟
شما درک و حسی عمیق از این دارید که خودآگاهیِ خردِ اصیل و ناب چیست؟ خودآگاهیِ خردِ اصیل و ناب برای شما چیست؟
شما با سعی برای دانستن آن، هرگز نمی توانید آن را بدانید، چون آن، واقعیت محض و مطلق است. فقط با دانستنِ این که آن چه چیزی نیست، می توانید آن را بدانید. می گویید آن، بدن من نیست، ذهن من نیست، اعضای بدن من نیست، افکارم نیست، دنیای من نیست، جهان من نیست، حیوانات، درختان، ماه و خورشید و ستاره ها، هیچکدام از این ها نیست. وقتی همه چیز را کنار گذاشتی و دیگر چیزی نماند، آن است؛ هیچی، خالی بودن، نیروانا، یگانگی نهایی.بله، شما نمی توانید بدانید خوداگاهی چگونه است و چیست، چون از قبل خودآگاهید. اما می توانید بدانید که آن، چه نیست. وقتی همه چیز حذف شدند، آنچه می ماند خودآگاهی است.
مشاهده گر و مشاهده شونده
خيلی مهم است كه هركسی خودش به وسيله مشاهده شخصی به اين نکته پی ببرد که تا وقتی بين مشاهده گر و مشاهده شونده جدایی وجود داشته باشد ستيزه درونی تا ابد ادامه خواهد يافت. اين جدايی در درون شما به عنوان « خود » یا “ من “ وجود دارد كه سعی دارد متفاوت تر از ديگران باشد.به همسر و بچه هايتان بدون تصوراتتان بنگريد .یک تصور ميتواند يك تصوير سطحی يا تصويری پنهان در عمق ناخودآگاه باشد . شما نه تنها باید تصاوير ساخته شده توسط خودتان را، بلكه تصاويری را كه در عمق درونتان وجود دارند و بصورت تصورات نژادی، فرهنگی و تصاوير ناشی از ديدگاه های تاريخی و شخصی را که از خود داريد، بنگرید .
بنابراين بايستی كه ما خود را نه تنها درسطح خوداگاهی، بلكه در وجه پنهان آن نيز، در دور افتاده ترين جاهای ذهنمان مشاهده کنیم.دیدن چيزها بدون ارزش گذاری، يعنی اينكه رنگ لباسی را كه كسی به تن دارد ، بنگريم.بدون اينكه به خود بگوييم، “من از اين رنگ خوشم می آید و يا خوشم نمياید” . فقط آن را ببینیم .یا اینکه وقتی در اتوبوس نشسته اید ، جریان حرکت فکر خودتان را بدون قضاوت ، توجیه و انتخاب ببینید. اگر شما به این طریق بنگرید .، متوجه خواهید شد که دیگر مشاهده گری در میان نیست. مشاهده گر ، سانسور کننده ، امریکایی ، کاتولیک ،یا پروتستانت هست . او محصول تبلیغات و متعلق به گذشته است .و اگر از دیدگاه گذشته بنگريم ، ناچار به جداسازی، قضاوت و توجيه كردن هستيم.
تبدیل درد به خودآگاهی
از هر اتفاق بدی که در زندگیتان می افتد برای رسیدن به خودآگاهی استفاده نمایید کیمیاگر شوید،فلزِ بی مقدار را به طلا تبدیل کنید.درد را به هشیاری تبدیل کنید،شکست را به خوداگاهی تبدیل کنید.
در مقابل هر اتفاق بدی در زندگی، سه گزینه دارید :
بگذارید شما را محدود کند …
بگذارید شما را نابود کند …
و یا اجازه دهید شما را قویتر کند …
انتخاب باشماست …
شما فقط اجازه دارید،زخم های زندگی را به درس زندگی تبدیل کنید نه اینکه به طور مداوم به آنها فکر کنید.همیشه خودآگاهی را برگزینید و از ناخودآگاهی دوری کنید.هرچه که شما را ناخودآگاه می سازد،نادرست و هرچه که به شما کمک می کند خودآگاه شوید ،درست است.
اتحاد با کل
ما معمولا هزار و يك چيز هستيم،نه يك چيز. انبوه، كثير و پر ازدحام هستيم. اما اگر تو خود آگاه شوي، آرام آرام آن جمعيت چند گانگي خود را از دست مي دهد و يكي مي شود و آنگاه هماهنگي پديد مي آيد. تو نخست بايد در درونت به هماهنگي برسي و پس از آن مي تواني با جهان آفرينش، با ستارگان، با ماه، با خورشيد، با درختان و با پرندگان هماهنگ شوي. مي تواني با كل، و با اين هستي بيكران يكي شوي. دو نوع اتحاد وجود دارد: اتحاد با خود كه نخستين اتحاد است . و اتحاد با كل كه دومين اتحاد است. و با برداشتن اين دو گام همه سفر به پايان مي رسد. نخست با خود يكي شو، سپس با جهان هستي. چنان خودآگاه شو كه زندگي ات شعر، موسيقي، همنوايی، وحدت و يگانگي شود. و تا زمانيكه اينگونه نشود در پوچي و بيهودگي زندگي كرده اي.
برای اینکه بتونیم با کل به هماهنگی برسیم و یکی شویم ابتدا باید با وجود و کل سلول هایمان به هماهنگی و وحدت برسیم.برای رسیدن به این هماهنگی باید هشیاری را به زندگی مان وارد کنیم و از مکانیکی و ناخودآگاه عمل کردن خارج شویم که برای این امر نیاز هست که مراقبه را به تک تک اعمال مون بیاوریم تا بتونیم به عنوان ناظر و خویش حقیقی مان عمل کنیم.در این صورت کم کم به خوداگاهی و حضور وارد می شویم.
عارف
تاریخ سرشار از سرگذشت پادشاهان و حکمرانان بزرگ است اما از بیدار شدگان کمتر اثری می توان یافت.تعداد بیدار شدگان انگشت شمار است،زیرا آنان در راهی گام گذاشتند که نیازمند تحولی بنیادین بود.تحول از ناخود آگاهی به خوداگاهی و سرانجام از خودآگاهی به آگاهی محض.تو باید نا خودآگاهی ات را به خودآگاهی متحول سازی. وقتی ذره ای ناخودآگاهی در تو باقی نمانده باشد و سر شار از نور و انرژی باشی یک عارف می شوی، یک عارف واقعی.
هزارتو
سیر رسیدن به خودآگاهی صعودی نیست بلکه سیری درونی است.هرم نیست هزارتو است هر تصمیمی که می گیرید یا شما را به مرکز نزدیکتر می کند یا بیشتر به سمت کناره ها می برد.اینکه تصمیم می گیرد به کدام سمت بروید به واکنش تان به چالش های لحظه حال بستگی دارد.

هرم هزارتو
هدف،خودآگاهی کامل است
بدانید که دنیای «خارج» انعکاس واقعیت «درونی» شماست.,واکنشهایی که نسبت به افراد نشان میدهید، چه عشق و چه نفرت،بازتاب دنیای درونی شماست.آن چیز که بیشترین نفرت را از او دارید، چیزی است که آن را بیشتر از سایر چیزها در درون خود انکار میکنید. و آن چیز که بیشتر از بقیه چیزها بدان عشق میورزید، چیزی است بیشتر از هر چیز دیگر در درون خود آرزویش را دارید.از آینه روابطتان برای تکامل خود راهنمایی بگیرید.هدف، خوداگاهی کامل است.هنگامی که بدان دست یافتید، هر چیز را که طلب کنید به طور خودکار برایتان فراهم است و هر چیزی را که دوست نداشته باشید به طور خودکار ناپدید خواهد شد.
تنها زمانی میفهمید یک درس روحی را در زندگی فراگرفته اید که ببینید در صورت تکرار شرایط، واکنش تان اگاهانه تغییر یافته باشد.اگر در زمان تکرار دوباره ناخودآگاه همان تصمیم قبل را بگیرید از آن درس چیزی فرا نخواهید گرفت.باید به خوداگاهی وارد شوید تا درس لازم را بگیرید و همیشه خودآگاهی را برگزینید و از ناخودآگاهی دوری کنید.هرچه که تو را ناخودآگاه می سازد،نادرست و هرچه که به تو کمک می کند خودآگاه شوی ، درست است.به فراسو بروید و از هیپنوتیزم ذهن بیدار شوید.
چه زمانی خودآگاه می شوم؟
مردم همیشه می پرسند،خودآگاه شدن چقدر طول می کشد؟چه زمانی خودآگاه می شوم؟
و جواب همیشه همان است.وقتی که از دنیاي درون ذهنت خلاص شدي.این دنیا در ذهن توست.کجايِ دیگري میتواند باشد؟یعنی حتی به خوديِ خودش هم وجود ندارد.آن در ذهن شما وجود دارد.شما آن را در ذهن خودتان خلق کرده اید.پس،وقتی این عالم هستی،این جهان و ذهن تان را از حالت خلق درآورید،خوداگاهی همان جا است.هرگز جایی نرفته بود،آن مال شماست،تو آن را پیشاپیش داري.دنیایی که تو باورش داري و واقعی می پنداري آن را عقب نگه داشته است.تو باور داري که شرایط،افراد،نامها و چیزها واقعی هستند یادت نمی آید که همه اینها مخلوق خودت هستند.این را فراموش کرده اي
خب،چگونه دنیا را از حالت خلق درآوري؟
با این روش که به چیزها نگاه میکنی و واکنشی به آنها نشان نمی دهی.فقط این دنیارا نگاه می کنی،این کار و آن کار را انجام میدهی، اما هیچ واکنشی نشان نمی دهی،اصلا؛نه خوب و نه بد،نه شاد و نه غمگین.انگار درحال تماشاي یک فیلم هستی.بله،زندگی معنوي همین است.آن یک فیلم است و تو صفحه نمایش آن.چون همه اش در ذهن تو اتفاق می افتد.تو دنیاي خودت را ساخته اي. دنیایی که هم اکنون در آن زندگی می کنی.
هشیاری
وقتی به طور کامل هشیار هستید و اطرافیان شما رفتارِ ناآگاهانه ای نشان می دهند، نیازی نمی بینید که نسبت به آن واکنش نشان دهید، بنابراین به آن توجهی نمی کنید.آرامش شما آن قدر زیاد و عمیق است که هر آنچه آرامش ندارد در آن محو می شود، گویی که اصلا وجود نداشته است.این امر چرخه ی کنش و واکنش را از بین می برد.
حیوانات، درختان و گل ها آرامشِ شما را احساس می کنند و به آن پاسخ می دهند.شما با حضور خود و با نشان دادنِ آرامشی عمیق به دیگران آموزش می دهید.شما نوری میشوید که ناشی از خودآگاهیِ عمیق است و در نتیجه عاملِ رنج را از بین می برید.شما ناآگاهی را در جهان از بین می برید.
ساکن بودن
فقط وقتی ساکن (در آرامش و سکوت و خاموش) هستی، وقتی دست از تلاش بر می داری، وقتی رها می کنی، انجام می شود. چون وقتی رها می کنی، واگذار کرده ای. وقتی تمام امیدهایت برای رسیدن به جایی یا حالتی (خوداگاهی یا …) را رها کرده ای ،به تمامی تسلیم شده ای و واگذار کرده ای و این یک نشانه خوب است. تو ایگو، افکار و احساسات خود را واگذار (تسلیم) کرده ای و ساکن شده ای. در این ساکن بودن، در این خاموشی و آرامش است که چیزها شروع به اتفاق افتادن می کنند. نه وقتی تو سر و صدا می کنی، بلکه وقتی که خاموش و ساکتی.
رهایی از ایگو
رهایی از ایگو ، واقعا کار بزرگی نیست بلکه کاری است بسیار کوچک .در واقع تنها کاری که باید بکنی این است که نسبت به افکار و احساساتت در حین رخ دادنشان آگاهی داشته باشی .یعنی در واقع این یک عمل نیست بلکه فقط مشاهده است .پس این حرف درست است که هیچ کاری نمی توانی برای رهایی از ایگو انجام بدهی.چون هیچ عملی رخ نمی دهد بلکه فقط داری مشاهده می کنی ، داری آگاه می شوی .وقتی آن تحول ، یعنی تبدیل فکر به آگاهی به خوداگاهی اتفاق می افتد ،هوشی بسیار عظیم تر از ایگو ،عملکرد خود را در زندگیت آغاز می کند .
هدف ما بیدار شدن در متن رویاست،هنگامی که در متن رویا هشیار و بیدار می شویم دیگر در بند نقش ها و صورت های رویایی و قصه های شخصی نمی مانیم این قصه ها همه ساخته ایگو هستند.هنگامی به رویا بودن این رویا واقف می شویم هستی ما از همذات پنداری با رویاهای خویش می رهد و به رهایی و آزادی می رسد،این رهایی در واقع پایان تمامی محدویت ها و رنج هاست.
خودآگاهی دردناک است
بالاترین درجه هوشمندی انسان،شاهد خویشتن بودن است بدون قضاوت کردن.اگر بیشتر ما نسبت به خویشتن ناآگاه هستیم به این دلیل است که خوداگاهی دردناک است و ما لذت توهم را ترجیح می دهیم.آنگاه که بالاخره به یاد آورید که واقعا کیستید،آنچه را که وانمود می کردید هستید،به تمامی فراموش خواهید کرد.چشم ها چیزی را می بینند که ذهن آمادگی دیدنش را بدست آورده باشد.در صورتی که با تمامی این تفاسیر هنوز در پی حقیقتی در واقع در جستجوی خویشتنی.
مشاهده کنید که چگونه در نتیجه داوری های غیر ضروری،مقاومت در برابر وضعیت موجود و طرد لحظه حال از راه های گوناگون ،ناخشنودی و تنش در خود ایجاد می کنید.با تابش نور آگاهی بر هر مورد ناآگاه ،آن مورد برطرف می شود.و به آن سوی وضعیت موجود گام می گذارید و به نوعی از جهنم ذهن به بهشت خودآگاهی می روید.
درس
تمام مسائلی که ما در زندگی با آنها مواجه می شویم ریشه در چندین عامل دارند.این عوامل می تواند ریشه ی ذهنی، ریشه ی ناخودآگاه، ریشه در کودک درون و مربوط به دوران کودکی، ریشه ی احساسی و یا ریشه ی کارمایی داشته باشند. خودگاهی و باز شدن قلب می تواند به ریشه ی بسیاری از مشکلات ما درمان بدهد.
سخن آخر:
اگر خود را موجودی غیر از خویشتن متفکرتان بدانید،آرامش را فراتر از سر و صدای ذهن و عشق و نشاط را برتر از درد و رنج بدانید ،به آزادی ، رستگاری و خودآگاهی خواهید رسید .با عدم مقاومت ذهنی،کیفیتِ خودآگاهیِ شما و کیفیت هرکاری که انجام می دهید یا خلق می کنید،فوق العاده افزایش می یابد.
بسیار تاثیر گذار بود
سپاسگزارم🌱🕊️❤️
سپاس از شما