شروع کنید

کار به عنوان مدیتیشن به چه چیزی اشاره دارد و معنایش چیست؟

کار به عنوان مدیتیشن به چه چیزی اشاره دارد و معنایش چیست؟

 

کار به عنوان مدیتیشن عبارت است از: هر وقت احساس کردی که حال خوبی نداری و در هنگام کار حس خوبی نداری، قبل از شروع کار، فقط براي پنج دقیقه، عمیق بازدم کن. حس کن که به همراه بازدم، حال بد و تاریکت را به بیرون پرتاب می کنی و شگفت زده خواهی شد، در طی پنج دقیقه به ناگه به حالت نرمال باز می گردی، و تاریکی و بی حوصلگی ات ناپدید می شود.

اگر بتوانی کارت را به مدیتیشن تبدیل کنی، بهترین کار است.آنگاه دیگر مدیتیشن در برخورد با کارت نیست.هرکاری کنی می تواند به مدیتیشن تبدیل شود.

مدیتیشن چیزی جدا نیست؛ بخشی از زندگی است. درست مانند تنفس است: همانطور که دم و بازدم می کنی، مدیتیشن هم می کنی. و این به سادگی، چرخش بر تأکید است؛ کار زیادی لازم نیست انجام شود.

کارهایی را که بی دقت انجام می دادی، با دقت انجام بده. 

کارهایی را که براي به دست آمدن نتایجی انجام می دادی، براي مثال پول … 

مشکلی نیست، اما می توانی از آن پدیده ی جدیدی بسازي. پول خوب است و اگر کار به تو پول بدهد خوب است؛ آدم به پول احتیاج دارد،  اما همه اش این نیست. و اگر در کنار این بتوانی لذات بیشتری به دست آوری، چرا از دستشان بدهی؟  آنها هزینه ای در بر ندارند.

تو کارت را انجام خواهی داد، چه دوستش داشته باشی، چه دوستش نداشته باشی، پس فقط با آوردن عشقت به آن، بسیاری چیزها را که از دست می دادی را به دست خواهی آورد.

 

هنر، مدیتیشن است

 

اگر در هر کاری خودت را آزاد کنی کنی، و حضور داشته باشی، آن کار تبدیل به مدیتیشن می شود. پس فقط یک تکنسین نمان. اگر فقط یک تکنسین باشی، نقاشی کردن هرگز به مدیتیشن تبدیل نمی شود، تو باید دیوانه وار در آن باشی، کاملاً خودت را در آن از دست بدهی، ندانی که به کجا داری می روی، ندانی که چه داری می کنی، ندانی که چه کسی هستی. فقط باشی و لذت ببری. این وضعیت ندانستن، بودن و حضور عمیق مدیتیشن خواهد بود. کار به عنوان مدیتیشن این چنین است.

 

اگر بتوانی کارت را به مدیتیشن تبدیل کنی، بهترین کار است.

 

اجازه بده اتفاق بیفتد

 

بگذار اتفاق بیفتد. نقاشی کردن نباید همچون فعالیت انجام شود، بلکه تنها باید اجازه دهی که اتفاق بیفتد  و منظور این نیست که تنبل بمانی، نه، آنگاه هرگز اتفاق نخواهد افتاد. باید بر تو سوار شود، باید خیلی خیلی فعال باشی و با این حال تبدیل به فعالیتش نکنی. قلقش همین است. اصل مطلب همین است: تو باید فعال باشی و با این حال کننده کار نباشی. و در این حالت کار به عنوان مدیتیشن را تجربه میکنی.

 

پشت بوم نقاشی برو. چند دقیقه مدیتیشن کن، تنها در سکوت بنشین. باید مانند نوشتن اتوماتیک باشد. قلم در دست می گیری و در سکوت می نشینی و ناگهان دستت تکانی می خورد و اینطور نیست که تو تکانش داده باشی، می دانی که تو تکانش نداده ای. تو به سادگی منتظرش بودی. تکان می آید و دست شروع به حرکت می کند، چیزی شروع به رخ دادن می کند.

باید اینگونه شروع به نقاشی کنی. چند دقیقه مدیتیشن، فقط در دسترس بودن، هر اتفاقی که بخواهد بیفتد تو اجازه می دهی که بیفتد. کل مهارتت را به آن می آوری تا اجازه دهی رخ دهد. قلم به دست بگیر و شروع کن. در آغاز آهسته حرکت کن، تا خودت را واردش نکنی. تنها آهسته برو. بگذار موضوع از طریق تو، به آهنگ خود، شروع به جاری شدن کند و بعد در آن گم(محو) شو. و به هیچ چیز دیگر فکر نکن. هنر باید برای هنر باشد، آنگاه این مدیتیشن است.

نقاشی کردن به عنوان مدیتیشن

 

انگیزه ها

 

هیچ انگیزه ای نباید اجازه ی ورود به آن پیدا کند. و من نمی گویم که نقاشی ات را نفروش یا به نمایش نگذار؛ این کار کاملاً خوب است اما این نتیجه ی فرعی است. انگیزه ی اصلی این نیست. آدم به غذا نیاز دارد، پس نقاشی را می فروشد.

اما فروختنش سخت است، گویی که کودکت را داری می فروشی. اما آدم نیاز دارد، پس مشکلی در این کار نیست. احساس غم می کنی، اما این انگیزه نبود؛ تو نمی بایست برای فروش، نقاشی بکشی. نقاشی فروخته شده است، این موضوع دیگری است ، اما انگیزه فروختن وجود ندارد، وگرنه تکنسین می مانی، باید از خود بی خود شوی. لازم نیست آنجا بمانی، باید کاملاً در نقاشی ات محو شوي، در رقصت ، در تنفست، در خواندنت. در هر کاری که انجام می دهی، می بایست کاملاً در بی کنترلی گم شوی.

admin98 وب‌سایت
1 1 رای
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
0
افکار شما را دوست دارم، لطفا نظر دهیدx