مراقبه سکوت چیست و نحوه انجام مراقبه سکوت چگونه است؟

مراقبه سکوت به این معناست که تا آنجا که ممکن است ساکت باش.تا میتوانی در سکوت بنشین،نه فقط در سکوت بدن،بلکه مهم آن است که ذهن ساکت شود و دست از پچ پچ کردن دائم بردارد.این کار شدنی است.فقط باید چند گام کوچک برداری:در درونت بنشین و تماشا کن.بگذار ذهن،تمام ترفندهای قدیمی اش را بکار گیرد.اما تو فقط تماشا کن.بدون هیچ قضاوتی،بدون گفتن خوب یا بد،بدون انتخاب کردن یا از خود راندن؛کاملا خونسرد و بی تفاوت.پس بر علیه ذهن مباش. با آن ستیز مکن.در تله های ذهن گرفتار نشو. فقط شاهد بمان.
بسیاری اوقات درگیر ذهن خواهی شد.در این مواقع به محض اطلاع، بی درنگ خودت را بیرون بکش.خودت را جمع و جور کن و دوباره شروع به تماشا کن.فکری برخواهد ﺧﻮاست.به آن فکر بنگر،(مشاهده اش کن) آن فکر در برابرت رژه خواهد رفت.به آن بنگر تا اینکه بگذرد و برود. بدون اینکه هیچ قضاوتی در مورد خوب یا بد بودن بکنی.بدون هیچ باید و نبایدی،بدون هیچ نگرش اخلاقی، مشاهده محض و بی طرفانه،آنرا تماشا کن.روزی ناگهان دیگر ذهنی وجود نخواهد داشت.پس از آن، سکوت؛دیگر تو را ترک نخواهد کرد.با تو خواهد ماند و به روح تو تبدیل خواهد شد.
هشیار بودن از هر حس عاطفی
رودخانهای از حسهای عاطفی در درون ما است , و هر قطره آب در آن رودخانه یک حس عاطفی است. برای آنکه حسهای خودمان را مشاهده کنیم,ما بر ساحل رودخانه مینشینیم و هر حسی را همانگونه که جاری میشود مشخص میکنیم. او میتواند خوشایند , ناخوشایند یا خنثی باشد. یک حس عاطفی برای مدتی دوام میآورد و سپس دیگری میآید. مدیتیشن هشیار بودن از هر حس عاطفی است. او را باز بشناسیم , به او لبخند بزنیم ,در او عمیقاً نگاه کنیم و او را با همه قلب خودمان در آغوش بگیریم. اگر ما ادامه دهیم که عمیقاً نگاه کنیم , ما،ماهیت آن حس عاطفی را کشف میکنیم و ما دیگر نمیترسیم , حتی از یک حس رنجآور. ما میدانیم که بیش از حسهای خودمان هستیم و ما توانا هستیم که هر حسی را در آغوش بگیریم و از او به خوبی مواظبت کنیم.
حضور مطلق
از روحتان با سکوت و مراقبه معبدی بسازید برای حضور، برای آن ناشناختنیِ بیوصفِ نادیدنی.
قبل از ورود به این معبد؛ نعلین فکر و خیال خویش را از خود برکنید. آنچه دارید را پشت سر بگذارید، و از آنچه ندارید هیچ مگوييد.
بیخواهش باشید و بی آرزو…، بگذارید سکوت و خاموشی، یگانه نور معبدتان باشد. هیچ شیئی را با ذهنتان به داخل معبد مبَرید. به هیچ تزئینی نیاز نیست.خالی از خاطره باشید. خالی از دانستگیها باشید. حرف نزنید، نه در ذهنتان و نه بر زبانتان. گشوده باز و پذیرا باشید.
آنگاه “در حضور مطلق خواهید بود”!
تو خود منشا تمامی اسراری
در جستجوی اسرار نباش،تو خود منشا تمامی اسرار و سرّ کائنات هستی.خود را بشناس که تنها سرّ ازلی و جاویدان هستی.کسی که میخواهد یک سلطان باشد،باید خود را فتح کند،نه جهان را و اینکار، با مراقبه سکوت میسر میگردد.دست از جستجوی خوشبختی در بیرون بردار گمشدهات درون توست! آن خورشید درخشان هم اکنون در درون توست! تو روحی عظیم هستی که سرچشمه ی قدرت و عشق و آفرینش است در سکوت به مراقبه بنشین،تا خود را به یادآوری.
مراقبه به زبان ساده
مراقبه حالتی از بی ذهنی است.نه در کانون ذهن است،نه درپیرامون آن، در واقع اصلا در ذهن نیست.بلکه تماشا کردن ذهن از بیرون است.این همان معنای دقیق شور و سرمستی است.خارج ایستادن از ذهن، عین شور و سرمستی است این همان مراقبه است. تو تنها تماشاگر هستی نه یک مداخلهگر و نه هویت یابنده ذهن.به این می ماند که در سکوت زیر سایه درختی نشسته ای و به رفت و آمدها می نگری.این که چه کسی می گذرد مهم نیست. فقط آن چه را که روی می دهد، بدون ابراز علاقه یا بی علاقگی، بدون دفاع کردن یا محکوم کردن، بدون هیچ قضاوتی، تماشا میکنی.آنگاه که بتوانی ذهن را بدون محکوم کردن یا تحسین آن و بدون گفتن این که این کار خوب است یا بد است تماشا کنی آنگاه که بتوانی در سکوتی ژرف تماشاگر ذهن باشی،این همان مراقبه است.
مراقبه راهی نیست که با آن ذهن را خاموش کنید راهی است که سکوت دفن شده بین دو فکری که پنجاه هزار بار در روز تکرار می شود را پیدا کنید.
سکوت
از سکوت می آیی،به سکوت برمی گردی،این آن حقیقت نهایی است.وقتی که ذهن انداخته شد و مراقبه برخواست،آن وقت میتوانی تمامیت را ببینی،آنگاه کل را همانطور که هست میبینی،تمام جنبه ها را با هم میبینی.وقتی که ساکت باشی خدا سخن میگوید؛ و زمانی که سخن بگویی او ساکت میشود و مراقبه چیزی نیست جز نیایشی در اوج سکوت.برو، همچنان برو تا به نقطهای برسی كه هيچ آرزويی باقی نمانده باشد.آن لحظه، لحظه كاميابی، لحظه شادمانی و لحظه رستگاری است.
مراقبه گون
اگر آسوده باشی میبینی که دیگران نیز آرام تر شدهاند.اگر مراقبه گون باشی ناگهان میبینی که درختان در مراقبه اند،صخرهها در مراقبه اند،ماه در مدیتیشن عمیقی است.وقتی عشق در تو شروع به لبریز شدن می کند؛نه آن عشقی که تو میشناسی، بلکه آن عشقی که بوداها می شناسند. ناگهان میبینی که در تمام اطرافت در حال جاری شدن است.از گیاهان جاریست، تو این را رایحه مینامی اما این عشق است،از خورشید جاریست، تو آن را نور مینامی اما عشق است. از زمین جاریست،تو آن را جاذبه مینامی اما عشق است.این سکوت شب، جیک جیک پرندگان، سکوت هیمالیا،همه اینها عشق است، اما اول باید در تو اتفاق بیفتد.
مراقبه و عشق
در صورتی که مراقبه کنید،دیر یا زود «عشق» را خواهید چشید.در صورتی که عمیقاً مراقبه کنید،دیر یا زود احساس خواهید کرد که عشقی عمیق در وجودتان شروع به جوشیدن کرده که قبلاً هرگز آن را تجربه نکردهاید.کیفیتی جدید در وجود شما دروازهی جدیدی که شروع به گشوده شدن کرده.شما تبدیل به شعلهای خواهید شد که مایلید هرچه دارید با دیگران شریک شوید.اگر عمیقاً عشق بورزید به تدریج متوجه خواهید شد که عشقتان بیشتر و بیشتر کیفیت مراقبه را پیدا میکند سکوتی ظریف وارد وجودتان میگردد،افکار مغشوشتان شروع به ناپدید شدن میکند فاصلههایی از سکوت بوجود میآیند و شما به ژرفای وجود خود دسترسی پیدا میکنید.عشق ورزیدن در صورت قرار گرفتن در مسیر درست به انسان کیفیت مراقبه را اعطا میکند.مراقبه در صورت قرار گرفتن در مسیر درست به انسان کیفیت عشق ورزیدن را ارزانی میدارد.
مراقبه یعنی وصل شدن به کل
اگر کسی به تو گفته که با مراقبه به آرزوهایت می رسی،به تو دروغ گفته است.اگر در آرزوی پول و قدرت و شهرت و دیگر چیزهایی، مراقبه راهش نیست. اتفاقاً مراقبه، منهدم کننده ی خواهش ها و آرزوهاست. مراقبه یعنی بی خواهشی و بی آرزویی. یعنی سکون و سکوت ذهن. یعنی ورود به خلأ. تخلیه ی وجود از هر آنچه که پرورده ای. مراقبه، معبر عروج است، سیر به سوی لایتناهی و غرق شدن در آن است. مراقبه یعنی وصل شدن به کل. یعنی تسلیم محض. مراقبه را با خواستن ها چکار؟! اما تو با “مراقبه”، می رسی، منتها نه به آرزوهایت، بلکه به بهترین چیزهایی که جهان هستی برایت مقدّر کرده است. و آنچه برایت مقدّر شده، لزوماً عین آرزوهایت نیست اما تو درونا آنقدر توانگر میشوی که تمام جهان را درونت خواهی داشت.
متانت و وقار
متانت و وقار نتیجه غیر مستقیم مراقبه است.هر چقدر در درون در سکوت به سر ببرید،به همان اندازه در بیرون به وقار و متانت می رسید. برای دانستن حقیقت، نیازی به این همه رنج آموختن نیست.با مطالعه به حقیقت نخواهی رسید.آرام و ساکت باش، این حقیقت است.خاموش باش، این خداست،خویشتن مانند مروارید است.برای یافتن آن باید به عمق سکوت شیرجه زد،و عمیق و عمیق تر رفت تا بدست آید.
به مراقبه بنشین و به سکوت گوش بسپار،آنگاه از میان سکوت نوایی فرشتهگون در گوشَت زمزمه خواهد کرد.این صُوت رمز عبور است!آنگاه درهای ملکوت گشوده شده، تو تجربیات اشراقی خواهی یافت.
یکی از مهمترین دستآوردها و نتایج شگفت انگیز [تمرینات معنوی مراقبه سکوت محور]:
کمک در جهت آرام و ساکت کردن فعالیت های حِسی جسم فیزیکی و کارکردهای ذهنی/روانی و ایجاد زمینه مناسب برای اتصال به منبع روحانی درون تان است. منبع روحانی درون همان خویشتن مقدس یا خود حقیقی است که خزانه ی [سرور، خرد، قدرت،خلاقیت و عشق بی پایان در کائنات است] . منبع روحانی درون هر موجود همان الوهیت [یا بارقه ی خداوندی] است.منبع روحانی درون به عنوان هسته ی مرکزی وجود و خویشتن برتر است که همان روح خداوندی حاضر در وجود انسان است.خویشتن برتر [یا روح خدایی]، فرزانه ای خردمند و هشیاری سرور انگیزی است که در تماس مستقیم با نیروی آفرینشگر عالم خلقت است به این خاطر از قدرت بی پایان و خرد عظیمی برای خلق و آفریدن برخوردار است.
کانال ارتباطی
در طی مدیتیشن وقتی از لحاظ جسمی وانهاده می شود و به وضعیت آرامش و سکوت و حتی خاموشی ذهنی/روانی وارد می شود، بلافاصله یک کانال ارتباطی باطنی بین شما و منبع روحانی درون یا همان خویشتن حقیقی خردمندتان باز می شود و به راهنمایی شما می پردازد به طوری که می توانید سوالات خود را بپرسید و منتظر پاسخ ها بمانید که به صورت واژه ها یا تجسم خلاق و یا از طریق یک احساس می آیند. وقتی شروع به ایجاد تماس و رابطه آگاهانه با منبع روحانی درون (الوهیت باطن) می کنید احساس می کنید که قدرت انتخاب دارید و می توانید از طریق خویشتن برتر [فرزانه نامتناهی الهی درون که خداوند در وجودتان نهاده است] توسط الهام و اشراق و حتی تجسم خلاق به جواب سوالات و اهداف و خواسته های تان برسید.
و کلام آخر:
جوابها را در درونت جستجو کن با تامل و سکوت، صبر و مراقبه پاسخها را از نور درون میتوان دریافت کرد.وقتی به نور درون متصل شدی مشاهده خواهی کرد از درون و برون پاسخها فرا میرسند.
عالی بود تشکر از متن خوبی که نوشته اید فقط سوالی داشتم ایا ان عشق را خودتان تجربه کرده اید ؟
درود ممنون از شما
اینطوری میشه گفت ،انسانی که چنین محتواهایی تولید می کنه ،درونا چیزی دیده که خواسته به اشتراکش بذاره تا دیگران هم استفاده کنند.